فصول

  1. 1
  2. 2
  3. 3
  4. 4
  5. 5
  6. 6
  7. 7
  8. 8
  9. 9
  10. 10
  11. 11
  12. 12
  13. 13
  14. 14
  15. 15
  16. 16
  17. 17
  18. 18
  19. 19
  20. 20
  21. 21
  22. 22
  23. 23
  24. 24
  25. 25
  26. 26
  27. 27
  28. 28
  29. 29
  30. 30
  31. 31
  32. 32
  33. 33
  34. 34
  35. 35
  36. 36
  37. 37
  38. 38
  39. 39
  40. 40
  41. 41
  42. 42

کتاب عهد عتیق

عهد جدید

ایّوب 10 Today's Persian Version (TPV)

1. از زندگی سیر شده‌ام،بنابراین می‌خواهم از زندگی تلخ و زار خود ناله و شکایت کنم.

2. خدایا محکومم مَکن.به من بگو چه گناهی کرده‌ام؟

3. آیا رواست که به من ظلم نمایی،از مخلوق خود نفرت کنیو طرفدار نقشه‌های گناهکاران باشی؟

4. آیا تو همه‌چیز را مانند ما می‌بینی؟

5. آیا زندگی تو مانند زندگی ما کوتاه است

6. پس چرا تمام گناهان مرا می‌شماریو تمام خطاهایم را رقم می‌زنی؟

7. خودت می‌دانی که من خطایی نکرده‌امو کسی نمی‌تواند مرا از دست تو نجات بدهد.

8. تو مرا با دست خود آفریدی و شکل دادیو اکنون می‌خواهی با همان دست مرا هلاک سازی.

9. به‌خاطر داشته باش که تو مرا از گل ساختیو دوباره به خاک برمی‌گردانی.

10. تو به پدرم نیرو بخشیدی تا در رحم مادر تولیدم کندو در آنجا مرا نشو و نما دادی.

11. با پوست و گوشت پوشاندیو استخوانها و رگ و پی مرا به هم بافتی.

12. به من زندگی دادی و از محبّت بی‌پایانت برخوردارم کردیو از روی احسان زندگی مرا حفظ نمودی.

13. امّا اکنون می‌دانم که در تمام اوقاتتو مخفیانه نقشه‌ می‌کشیدی تا به من صدمه بزنی.

14. تو مراقب من بودی تا گناهی بکنمو تو از بخشیدنم خودداری نمایی.

15. هرگاه گناهی از من سر بزند بلافاصله مرا جزا می‌دهی،امّا اگر کار درستی بکنم خیری نمی‌بینم.شخص بدبخت و بیچاره‌ای هستم.

16. اگر سرم را بلند کنم،مانند شیری به من حمله می‌کنیو با آزار دادن من قدرت خود را نشان می‌دهی.

17. تو همیشه علیه من شاهد می‌آوریو خشم تو بر من هر لحظه زیادتر می‌شودو ضربات پی‌درپی بر من وارد می‌‌کنی.

18. چرا مرا از رحم مادر به دنیا آوردی؟ای کاش می‌مُردم و چشم کسی مرا نمی‌دید.

19. مثل اینکه هرگز به دنیا نیامده بودم،از رحم مادر مستقیم به گور می‌رفتم.

20. از زندگی من چیزی باقی نمانده است،پس مرا به حال خودم بگذار تا دمی آسوده باشم.

21. بزودی از دنیا می‌رومو راه بازگشت برایم نیست.

22. به جایی می‌روم که تاریکی و ظلمت و هرج و مرج حکم فرماستو خود روشنی هم تاریکی است.