کتاب عهد عتیق

عهد جدید

۲پادشاهان 7:14-20 هزارۀ نو (NMV)

14. پس دو ارابه با اسبانش گرفتند و پادشاه آنها را از پی لشکر اَرامیان فرستاد. او به ارابه‌رانان گفت: «بروید و ببینید چه روی داده است.»

15. آنان اَرامیان را تا اردن دنبال کردند و اینک در تمام طول راه، جامه‌ها و وسایل ایشان را یافتند که به هنگام فرارِ شتابزده بر جای گذاشته بودند. پس آن فرستادگان بازگشتند و پادشاه را خبر دادند.

16. آنگاه مردم به غارت اردوگاه اَرامیان شتافتند. و همان‌سان که خداوند فرموده بود، یک پیمانه آرد به بهای یک مثقال نقره، و دو پیمانه جو به بهای یک مثقال نقره معامله شد.

17. و اما پادشاه سرداری را که بر بازویش تکیه می‌زد به نظارت بر دروازۀ شهر برگماشت. ولی مردم او را در نزدیکی دروازه لگدمال کردند و او مُرد، همان‌گونه که مرد خدا گفته بود، آنگاه که پادشاه نزد او رفت.

18. این واقعه به همان شکلی که مرد خدا به پادشاه گفته بود، رخ داد. او گفته بود: «فردا همین زمان کنار دروازۀ سامِرِه، یک پیمانه آرد به بهای یک مثقال نقره و دو پیمانه جو به بهای یک مثقال نقره معامله خواهد شد.»

19. ولی آن سردار به مرد خدا گفته بود: «ببین، اگر خداوند پنجره‌ها نیز در آسمان بگشاید، چنین چیزی ممکن نخواهد بود!» و مرد خدا در پاسخ گفته بود: «تو با چشمان خودت این را خواهی دید، ولی از آن نخواهی خورد!»

20. و چنین نیز شد. مردم او را نزد دروازه لگدمال کردند، و او مرد.

خوانده شده فصل کامل ۲پادشاهان 7