کتاب عهد عتیق

عهد جدید

۲پادشاهان 5:4-20 هزارۀ نو (NMV)

4. پس نَعَمان نزد آقای خود رفت و گفتۀ آن دختر اسرائیلی را به عرض او رساند.

5. پادشاهِ اَرام فرمود: «به آنجا برو! من نیز برای پادشاه اسرائیل نامه‌ای خواهم فرستاد.»پس نَعَمان با ده وزنه نقره، شش هزار مثقال طلا و ده دست جامه روانه شد.

6. نامه‌ای نیز برای پادشاه اسرائیل آورد، به این مضمون: «این نامه را با خادمم نَعَمان برای تو می‌فرستم تا او را از جذامش شفا بخشی.»

7. پادشاه اسرائیل به محض خواندن نامه، جامه بر تن درید و گفت: «مگر من خدا هستم که بمیرانم و زنده کنم که این شخص کسی را جهت شفا از جذام نزد من فرستاده است؟ اینک بنگرید که چگونه برای جنگ با من بهانه می‌جوید!»

8. اما چون اِلیشَع، مرد خدا شنید که پادشاه اسرائیل جامه بر تن دریده است، برای او پیغام فرستاد که: «چرا جامۀ خود را می‌دَری؟ به آن مرد بگو نزد من آید تا بداند که در اسرائیل نبی‌ای هست.»

9. پس نَعَمان با اسبان و ارابه‌های خود آمد و در برابر خانۀ اِلیشَع ایستاد.

10. اِلیشَع قاصدی نزد او فرستاده، گفت: «برو و هفت مرتبه در رود اردن خود را بشوی تا بدنت شفا یابد و پاک شوی.»

11. اما نَعَمان خشمگین از آنجا رفت و گفت: «اینک فکر می‌کردم او به‌یقین نزد من بیرون آمده، می‌ایستد و دستش را بر محل جذام حرکت داده، نام یهوه خدای خود را می‌خواند و جذام را شفا می‌دهد.

12. آیا رودخانه‌های اَبانَه و فَرپَر در دمشق، از تمام آبهای اسرائیل نیکوتر نیستند؟ آیا نمی‌توانستم برای پاک شدن در آنها تن بشویم؟» پس برگشت و خشمگین از آنجا رفت.

13. اما خادمانش نزدیک آمده، او را گفتند: «ای پدر ما، اگر آن نبی تو را به انجام کار بزرگی فرمان می‌داد، آیا چنان نمی‌کردی؟ اینک فقط فرموده است: ”تن بشوی و پاک شو!“»

14. پس او رفت و همان‌گونه که مرد خدا گفته بود، هفت مرتبه در رود اردن فرو شد. ناگاه بدنش شفا یافت و همچون تن پسربچه‌ای، پاک و تازه گشت.

15. آنگاه نَعَمان با همۀ مردانش نزد مرد خدا بازگشت و آمده، در حضور او ایستاد و گفت: «اینک می‌دانم که در تمام زمین جز خدای اسرائیل خدایی نیست. حال استدعا می‌کنم از خادمت هدیه‌ای بپذیری.»

16. اما نبی پاسخ داد: «به حیات خداوند که در حضورش ایستاده‌ام سوگند که هیچ هدیه‌ای نخواهم پذیرفت.» نَعَمان اصرار کرد، ولی اِلیشَع نپذیرفت.

17. نَعَمان گفت: «حال که نمی‌پذیری، رخصت ده دو بارِ قاطر از خاک این مکان به بنده‌ات داده شود، زیرا از این پس بنده‌ات جز به یهوه، به خدایِ غیر قربانی تمام‌سوز و هدایا تقدیم نخواهد کرد.

18. اما خداوند بنده‌ات را به سبب این یک خطا ببخشاید: زیرا چون سرورم برای پرستش به معبد رِمّون می‌رود، همواره بر بازوی من تکیه می‌زند و من آنجا سَجده می‌کنم. پس آنگاه که در معبد رِمّون سَجده می‌کنم، خداوند این خطا را بر خادمت ببخشاید.»

19. اِلیشَع گفت: «به سلامت برو.»اما چون نَعَمان لختی از آن محل دور شد،

20. جِیحَزی، خادم اِلیشَع مرد خدا، با خود گفت: «سرورم با نپذیرفتن هیچ‌گونه پیشکش از این نَعَمانِ اَرامی، بیش از حد بر او آسان گرفت. به حیات خداوند سوگند که خود به دنبالش خواهم دوید و چیزی از او خواهم ستاند.»

خوانده شده فصل کامل ۲پادشاهان 5