کتاب عهد عتیق

عهد جدید

۲سموئیل 15:1-6 هزارۀ نو (NMV)

1. بعد از آن، اَبشالوم برای خود ارابه و اسبان فراهم آورد و نیز پنجاه مرد تا پیش روی او بدوند.

2. اَبشالوم صبح زود برمی‌خاست و کنار راه دروازه می‌ایستاد، و هرگاه کسی شکایت خود را برای رسیدگی نزد پادشاه می‌آورد، اَبشالوم او را می‌خواند و می‌گفت: «از کدام شهری؟» و چون آن شخص می‌گفت: «بنده‌ات از فلان قبیلۀ اسرائیل است،»

3. اَبشالوم او را می‌گفت: «ببین، دعوی تو نیکو و بجاست، ولی کسی از جانب پادشاه مقرر نشده که به تو گوش فرا دهد.»

4. سپس می‌گفت: «کاش من در این سرزمین داور بودم! آنگاه هر که شکایت یا دعوی داشت، نزد من می‌آمد و من او را دادرسی می‌کردم.»

5. و هرگاه کسی نزدیک می‌آمد تا به او تعظیم کند، اَبشالوم دست خود را پیش آورده، او را می‌گرفت و می‌بوسید.

6. اَبشالوم با همۀ اسرائیلیانی که به دادخواهی نزد پادشاه می‌آمدند، بدین شیوه رفتار می‌کرد. بدین‌سان اَبشالوم دل مردمان اسرائیل را در ربود.

خوانده شده فصل کامل ۲سموئیل 15