کتاب عهد عتیق

عهد جدید

۲تواریخ 25:11-20 هزارۀ نو (NMV)

11. اما اَمَصیا دل قوی ساخته، سپاهیان خود را به سوی وادی نمک هدایت کرد و ده هزار تن از اهالی سِعیر را به هلاکت رساند.

12. بنی‌یهودا ده هزار تن را نیز زنده اسیر کردند و ایشان را به فرازِ پرتگاه برده، از فراز پرتگاه به زیر افکندند، آن سان که همگی قطعه قطعه شدند.

13. و اما مردانِ سپاهی که اَمَصیا بازپس فرستاده بود و نگذاشته بود با او به نبرد بروند، به شهرهای یهودا، از سامِرِه تا بِیت‌حورون، هجوم بردند و سه هزار تن از ایشان را کشته، غنایم بسیار برگرفتند.

14. و اما اَمَصیا پس از آنکه از کشتار اَدومیان باز‌گشت، خدایان مردمان سِعیر را آورده، آنها را همچون خدایان خود بر پا نمود و در برابرشان سَجده کرده، برایشان بخور سوزانید.

15. پس خشم خداوند بر اَمَصیا افروخته شد و نبی‌ای نزد او فرستاد، که به او گفت: «از چه رو خدایان آن قوم را طلبیدی که نتوانستند قوم خویش را از دست تو برهانند؟»

16. او هنوز سخن می‌گفت که پادشاه به وی گفت: «آیا ما تو را مشاور پادشاه ساخته‌ایم؟ لب فرو بند! از چه سبب خود را به کشتن می‌دهی؟» پس نبی لب فرو بست، اما گفت: «می‌دانم که خدا قصد نابود کردن تو دارد، زیرا چنین کردی و به مشورت من گوش نسپردی.»

17. آنگاه اَمَصیا پادشاه یهودا پس از مشورت با مشاورانش، برای یِهوآش پسر یِهوآحاز پسر یِیهو پادشاه اسرائیل پیغام فرستاد که: «بیا تا با یکدیگر رو در رو شویم.»

18. اما یِهوآش پادشاه اسرائیل برای اَمَصیا پادشاه یهودا پیغام فرستاده، گفت: «خاربوته‌ای در لبنان نزد سرو آزادی در لبنان فرستاده، گفت: ”دخترت را به پسر من به زنی بده،“ اما جانوری وحشی که در لبنان بود از آنجا گذشته، خاربوته را پایمال کرد.

19. تو با خود می‌گویی: ”هان اَدوم را شکست داده‌ام“، و در دلت مغرور شده، به خود می‌بالی. حال در خانه‌ات بمان! چرا بلا بر خود می‌آوری و موجب سقوط خودت و یهودا می‌شوی؟»

20. اما اَمَصیا گوش نگرفت، زیرا این امر از جانب خدا بود تا ایشان را به دست دشمنان تسلیم کند، از آنجا که خدایانِ اَدوم را طلبیده بودند.

خوانده شده فصل کامل ۲تواریخ 25