کتاب عهد عتیق

عهد جدید

۱پادشاهان 22:32-51 هزارۀ نو (NMV)

32. چون سرداران ارابه‌ها یَهوشافاط را دیدند، گفتند: «به‌یقین این پادشاه اسرائیل است.» پس رفتند تا با وی بجنگند، و یَهوشافاط فریاد برآورد.

33. چون سرداران ارابه‌ها دیدند که او پادشاه اسرائیل نیست، از تعقیب او بازایستادند.

34. اما در این میان، کسی کمان خود را بی‌هدف برکشید و پادشاه اسرائیل را از میان درزی که در جامۀ رزمش بود، زد. پس پادشاه به ارابه‌ران خود گفت: «بازگرد و مرا از میدان جنگ بیرون ببر، زیرا زخمی شده‌ام.»

35. در آن روز، جنگ به‌شدّت ادامه یافت و پادشاه را در ارابه‌اش رو به سوی اَرامیان بر پا نگاه می‌داشتند، تا اینکه به وقت غروب بمرد. و خون زخمش بر کف ارابه ریخته بود.

36. هنگام غروب آفتاب، ندایی در تمامی لشکر بلند شد که: «هر کس به شهر خویش و هر کس به ولایت خود بازگردد!»

37. بدین‌سان، پادشاه بمرد و او را به سامِرِه بردند، و پادشاه را در سامِرِه به خاک سپردند.

38. ارابه را نزد برکۀ سامِرِه شستند و سگان خون اَخاب را لیسیدند و روسپیان خود را در آب آن شستند، درست همان‌گونه که کلام خداوند گفته بود.

39. و اما دیگر امور مربوط به اَخاب، و هرآنچه کرد، و خانه‌ای که از عاج ساخت و تمامی شهرهایی که بنا کرد، آیا در کتاب تواریخ ایام پادشاهان اسرائیل نوشته نشده است؟

40. پس اَخاب نزد پدران خود آرَمید و پسرش اَخَزیا به جای او پادشاه شد.

41. یَهوشافاط، پسر آسا در چهارمین سالِ اَخاب، پادشاه اسرائیل، بر یهودا پادشاه شد.

42. او سی و پنج ساله بود که پادشاه شد، و بیست و پنج سال در اورشلیم سلطنت کرد. نام مادرش عَزوبَه دختر شِلحی بود.

43. یَهوشافاط در تمامی راههای پدرش آسا گام برمی‌داشت و از آنها انحراف نمی‌ورزید و آنچه را که در نظر خداوند درست بود، به جا می‌آورد. با این حال، مکانهای بلند از میان برداشته نشد، و مردم همچنان در آنها قربانی تقدیم می‌کردند و بخور می‌سوزانیدند.

44. و یَهوشافاط با پادشاه اسرائیل صلح کرد.

45. و اما دیگر امور مربوط به یَهوشافاط، و عظمتی که به نمایش گذاشت، و جنگهایی که کرد، آیا در کتاب تواریخ ایام پادشاهان یهودا نوشته نشده است؟

46. او زمین را از وجود بقیۀ روسپیان مرد بتکده‌ها که در ایام پدرش آسا باقی مانده بودند، پاک کرد.

47. از آنجا که در اَدوم پادشاهی نبود، نایب‌السلطنه‌ای در آنجا حکومت می‌کرد.

48. و یَهوشافاط کشتیهای تَرشیشی ساخت تا برای آوردن طلا به اوفیر بروند، اما نرفتند زیرا کشتیها در عِصیون‌جِبِر در هم شکستند.

49. آنگاه، اَخَزیا پسر اَخاب به یَهوشافاط گفت: «بگذار خادمان من با خادمان تو در کشتیها بروند.» اما یَهوشافاط نپذیرفت.

50. و یَهوشافاط با پدران خود آرَمید و او را در شهر پدرش داوود، در کنار پدرانش به خاک سپردند. پس از او، پسرش یِهورام به جای او پادشاه شد.

51. اَخَزیا پسر اَخاب در هفدهمین سال سلطنت یَهوشافاط پادشاه یهودا، در سامِرِه بر اسرائیل پادشاه شد و دو سال بر اسرائیل سلطنت کرد.

خوانده شده فصل کامل ۱پادشاهان 22