کتاب عهد عتیق

عهد جدید

۱پادشاهان 22:21-34 هزارۀ نو (NMV)

21. سپس روحی پیش آمد و در حضور خداوند ایستاده، گفت: ”من او را اغوا خواهم کرد.“

22. خداوند پرسید: ”به چه وسیله؟“ گفت: ”بیرون خواهم رفت و روحی دروغگو در دهان تمامی انبیایش خواهم بود.“ خداوند فرمود: ”او را اغوا خواهی کرد، و خواهی توانست. برو و چنین کن.“

23. پس هم‌اکنون خداوند روحی دروغگو در دهان همۀ این انبیایت نهاده، و بلا را بر تو اعلام کرده است.»

24. آنگاه صِدِقیا پسر کِنعَنَه نزدیک آمده، بر گونۀ میکایا سیلی زد و گفت: «چگونه است که روح خداوند از نزد من بر تو آمد تا با تو سخن گوید؟»

25. میکایا پاسخ داد: «اینک روزی که به حجره‌ای اندرونی درآیی تا خود را پنهان کنی، خواهی دید.»

26. آنگاه پادشاه اسرائیل گفت: «میکایا را بگیر و نزد آمون، حاکم شهر و یوآش، پسر پادشاه بازگردانده،

27. بدیشان بگو: ”پادشاه چنین می‌فرماید: ’این شخص را به زندان افکنید و جز اندکی نان و آب چیزی به او مدهید تا من به سلامت باز‌گردم.“‘»

28. میکایا گفت: «اگر به‌واقع به‌سلامت بازگردی، خداوند به واسطۀ من سخن نگفته است.» نیز افزود: «ای تمامی مردمان، بشنوید.»

29. پس پادشاه اسرائیل و یَهوشافاط، پادشاه یهودا، به راموت‌جِلعاد برآمدند.

30. پادشاه اسرائیل به یَهوشافاط گفت: «من با جامۀ مبدل به میدان جنگ می‌روم، اما تو جامۀ خود را بر تن داشته باش.» پس پادشاه اسرائیل جامۀ مبدل پوشید و به میدان جنگ رفت.

31. و اما پادشاه اَرام به سی و دو سردار ارابه‌هایش فرمان داده و گفته بود: «نَه با خُرد و نه با بزرگ، بلکه تنها با پادشاه اسرائیل بجنگید.»

32. چون سرداران ارابه‌ها یَهوشافاط را دیدند، گفتند: «به‌یقین این پادشاه اسرائیل است.» پس رفتند تا با وی بجنگند، و یَهوشافاط فریاد برآورد.

33. چون سرداران ارابه‌ها دیدند که او پادشاه اسرائیل نیست، از تعقیب او بازایستادند.

34. اما در این میان، کسی کمان خود را بی‌هدف برکشید و پادشاه اسرائیل را از میان درزی که در جامۀ رزمش بود، زد. پس پادشاه به ارابه‌ران خود گفت: «بازگرد و مرا از میدان جنگ بیرون ببر، زیرا زخمی شده‌ام.»

خوانده شده فصل کامل ۱پادشاهان 22