فصول

  1. 1
  2. 2
  3. 3
  4. 4
  5. 5
  6. 6
  7. 7
  8. 8
  9. 9
  10. 10
  11. 11
  12. 12
  13. 13
  14. 14
  15. 15
  16. 16
  17. 17
  18. 18
  19. 19
  20. 20
  21. 21
  22. 22
  23. 23
  24. 24
  25. 25
  26. 26
  27. 27
  28. 28
  29. 29

کتاب عهد عتیق

عهد جدید

۱تواریخ 19 هزارۀ نو (NMV)

جنگ با عَمّونیان

1. چندی بعد، ناحاش، پادشاه عَمّونیان درگذشت و پسرش به جای او پادشاه شد.

2. داوود گفت: «بر خانون، پسر ناحاش احسان خواهم کرد، زیرا پدرش بر من احسان کرد.» پس داوود قاصدان فرستاد تا خانون را به خاطر پدرش تسلی دهد. اما چون خادمان داوود به سرزمین عَمّونیان نزد خانون رسیدند تا تسلی‌اش دهند،

3. امیران عَمّونیان به خانون گفتند: «آیا گمان می‌کنی داوود از فرستادن این تسلی‌دهندگان نزد تو قصد تکریم پدرت دارد؟ آیا نه این است که خادمان او به جهت تفحص و سرنگون کردن و برای جاسوسی این سرزمین نزدت آمده‌اند؟»

4. پس خانون، خدمتگزاران داوود را گرفته، ریش آنان را تراشید و جامه‌ها‌یشان را از میان، یعنی از نشیمنگاه بدرید و ایشان را روانه کرد.

5. چون کسی آمده، داوود را از حال آن مردان باخبر ساخت، داوود قاصدان به استقبال ایشان فرستاد، زیرا که بسیار خجل بودند. و پادشاه فرمود: «در اَریحا بمانید تا ریشتان بلند شود؛ آنگاه بازگردید.»

6. چون عَمّونیان دیدند که بوی تَعفن در مشام داوود شده‌اند، خانون و عَمّونیان یک هزار وزنه نقره فرستادند تا از اَرام‌نَهرین و اَرام‌مَعَکاه و صوبَه، ارابه‌ها و سواران برای خود اجیر کنند.

7. آنان سی و دو هزار ارابه و پادشاه مَعَکاه را با سپاهیانش اجیر کردند، و ایشان آمده، مقابل میدِبا اردو زدند. عَمّونیان نیز از شهرهایشان گرد آمده، عازمِ نبرد شدند.

8. به شنیدن این خبر، داوود یوآب را با همۀ لشکر مردان جنگاور گسیل داشت.

9. عَمّونیان بیرون آمده، نزد مدخل شهر برای جنگ صف‌آرایی کردند. پادشاهانی که آمده بودند نیز جداگانه در دشتها مستقر شدند.

10. چون یوآب دید که هم پیشِ رو و هم پشتِ سرش جنگ برپاست، برخی از بهترین مردان اسرائیل را برگزید و در مقابل اَرامیان به صف آراست.

11. بقیۀ مردانش را نیز به دست برادرش اَبیشای سپرد، و ایشان در برابر عَمّونیان صف‌آرایی کردند.

12. یوآب گفت: «اگر اَرامیان از من نیرومندتر بودند، تو به یاری من بیا، ولی اگر عَمّونیان از تو نیرومندتر بودند، من به یاری‌ات خواهم آمد.

13. پس قوی باش و بگذار تا برای قوم خود و شهرهای خدایمان دلیر باشیم، و خداوند آنچه در نظرش نیکوست به جای آورَد.»

14. پس یوآب و مردانی که همراهش بودند، نزدیک آمدند تا با اَرامیان بجنگند، و آنان از برابر او گریختند.

15. چون عَمّونیان دیدند که اَرامیان می‌گریزند، آنان نیز از برابر اَبیشای، برادر یوآب، گریختند و به شهر درآمدند. آنگاه یوآب به اورشلیم آمد.

16. وقتی اَرامیان دیدند که از اسرائیل شکست خورده‌اند، قاصدان فرستاده، اَرامیانِ آن سوی رود را به رهبری شوفَک، فرماندۀ لشکر هَدَدعِزِر، بیاوردند.

17. چون داوود باخبر شد، تمامی اسرائیل را گرد آورده، از رود اردن عبور کرد و به ایشان رسیده، در برابرشان صف‌آرایی نمود. و چون داوود در برابر اَرامیان صف آراست، ایشان با او جنگیدند.

18. اما از برابر اسرائیل گریختند، و داوود از اَرامیان، هفت هزار ارابه‌ران و چهل هزار پیاده را کشت، و شوفَک فرماندۀ لشکر آنها را نیز هلاک کرد.

19. چون خدمتگزارانِ هَدَدعِزِر دیدند که از اسرائیل شکست خورده‌اند، با داوود صلح کردند و بندۀ او شدند. و اَرامیان دیگر نخواستند عَمّونیان را یاری دهند.