کتاب عهد عتیق

عهد جدید

پیدایش 44:25-33 هزارۀ نو (NMV)

25. آنگاه پدرمان گفت: ”بازگردید و کمی آذوقه برای ما بخرید.“

26. ولی ما گفتیم: ”نمی‌توانیم برویم. تنها اگر برادر کوچکمان با ما بیاید، خواهیم رفت. زیرا نمی‌توانیم روی آن مرد را ببینیم، مگر آن که برادر کوچکمان با ما باشد.“

27. آنگاه بنده‌ات پدرم به ما گفت: ”می‌دانید که همسرم دو پسر برای من بزاد.

28. یکی از آنان از نزد من رفت و گفتم: ’بی‌گمان دریده شده است.‘ و از آن زمان دیگر او را ندیده‌ام.

29. اگر این یکی را نیز از من بگیرید و زیانی به او برسد، موی سپید مرا در اندوه به گور فرو خواهید برد.“

30. پس اکنون اگر نزد بنده‌ات پدرم بازگردیم، و این جوان با ما نباشد، و اگر پدرم، که زندگیش به زندگی این پسر بسته است،

31. ببیند که پسر نیست، در دَم خواهد مرد. و بندگانت موی سپید پدرمان را در اندوه به گور فرو خواهیم برد.

32. بنده‌ات نزد پدر ضامن سلامت این جوان شده، گفتم: ”اگر او را نزد تو بازنگردانم، تقصیرش تا آخر عمر بر گردن من باشد!“

33. پس اکنون تمنا این که بنده‌ات به جای این جوان بمانم و غلام سرورم باشم و جوان همراه برادرانش بازگردد.

خوانده شده فصل کامل پیدایش 44