کتاب عهد عتیق

عهد جدید

پیدایش 42:28-32 هزارۀ نو (NMV)

28. پس به برادران خود گفت: «نقد مرا بازگردانده‌اند؛ اینجا در دهانۀ خورجین من است.» آنگاه دل ایشان از ترس به تپیدن افتاد و لرزان به یکدیگر نگریسته، گفتند: «این چیست که خدا بر سر ما آورده است؟»

29. چون نزد پدرشان به سرزمین کنعان بازگشتند، هرآنچه را که واقع شده بود، بدو بیان کرده، گفتند:

30. «آن مرد که سرور آن سرزمین است با ما به‌درشتی سخن گفت و ما را جاسوسان مملکت پنداشت.

31. ولی ما به او گفتیم: ”ما صادقیم و هرگز جاسوس نبوده‌ایم.

32. ما دوازده برادریم، پسرانِ پدر خود. یکی از ما دیگر نیست و کوچکترین امروز در سرزمین کنعان نزد پدر ما است.“

خوانده شده فصل کامل پیدایش 42