کتاب عهد عتیق

عهد جدید

پیدایش 41:17-31 هزارۀ نو (NMV)

17. پس فرعون به یوسف گفت: «در خواب دیدم که بر لب رود نیل ایستاده بودم

18. که ناگاه هفت گاو فربه و زیبا از رود بیرون آمدند و در نیزارها به چرا مشغول شدند.

19. و اینک هفت گاو دیگر، پس از آنها بیرون آمدند که نحیف و بسیار زشت و لاغر بودند. من در تمامی سرزمین مصر گاوهایی بدان زشتی ندیده بودم.

20. و آن گاوهای لاغر و زشت، هفت گاو فربه پیشین را خوردند.

21. اما حتی پس از خوردن آنها هیچ معلوم نبود که آنها را خورده‌اند، زیرا همچنان مانند اوّل زشت بودند. آنگاه بیدار شدم.

22. و باز خوابی دیدم که اینک هفت خوشۀ گندمِ پر و خوب بر ساقه‌ای می‌رویید.

23. پس از آنها، هفت خوشۀ دیگر رویید که پژمرده و لاغر و از باد شرقی خشکیده بود.

24. و آن خوشه‌های لاغر، هفت خوشۀ خوب را بلعیدند. من این را به جادوگران گفتم، ولی کسی نبود که بتواند برای من توضیح دهد.»

25. یوسف به فرعون گفت: «هر دو خواب فرعون یکی است. خدا آنچه را که قصد انجامش دارد، به فرعون گفته است.

26. هفت گاو خوب، هفت سال است و هفت خوشۀ خوب، هفت سال. هر دو خواب یکی است.

27. هفت گاو لاغر و زشت که پس از آنها بیرون آمدند و نیز هفت خوشۀ خالی که از باد شرقی خشکیده بود، هفت سال خشکسالی است.

28. چنانکه به فرعون گفتم، خدا آنچه را که قصد انجام آن دارد، به فرعون نمایانده است.

29. اینک هفت سال فراوانیِ بسیار در سرتاسر سرزمین مصر می‌آید،

30. ولی پس از آن، هفت سال قحطی پدید خواهد آمد، و همۀ فراوانی در سرزمین مصر فراموش خواهد شد و قحطی این سرزمین را تباه خواهد کرد.

31. و فراوانی در آن معلوم نخواهد بود، به سبب قحطی که پس از آن خواهد آمد، زیرا که بسیار سخت خواهد بود.

خوانده شده فصل کامل پیدایش 41