پس تامار جامۀ بیوگی از تن به در آورد و روبندی بر چهرۀ خود کشید و خود را پوشانید، و کنار دروازۀ عِنایِم، که سر راه تِمنَه است، نشست؛ زیرا دید که شیلَه بزرگ شده است، ولی او را به همسری وی درنیاوردند.