کتاب عهد عتیق

عهد جدید

پیدایش 30:16-28 هزارۀ نو (NMV)

16. شامگاهان هنگامی که یعقوب از صحرا بازگشت، لیَه به استقبال او بیرون رفت و گفت: «به من در‌آی. زیرا تو را با مهرگیاه پسرم اجیر کرده‌ام.» پس آن شب یعقوب با وی همبستر شد.

17. خدا لیَه را اجابت کرد و او باردار شد و پسر پنجمی برای یعقوب بزاد.

18. آنگاه لیَه گفت: «خدا مرا مُزد داده است زیرا من کنیز خود را به شوهرم دادم.» پس آن پسر را یِساکار نامید.

19. لیَه باز باردار شد و ششمین پسر را برای یعقوب بزاد.

20. آنگاه لیَه گفت: «خدا موهبتی نیکو به من ارزانی داشته است. حال، شوهرم مرا حرمت خواهد نهاد، زیرا شش پسر برایش آوردم.» پس آن پسر را زِبولون نامید.

21. پس از آن، لیَه دختری بزاد و او را دینَه نامید.

22. سپس خدا راحیل را به یاد آورد و او را اجابت کرده، رَحِم او را گشود.

23. راحیل باردار شد و پسری بزاد و گفت: «خدا ننگ از من برگرفته است.»

24. و او را یوسف نامید و گفت: «باشد که خداوند پسری دیگر بر من بیفزاید.»

25. چون راحیل یوسف را بزاد، یعقوب به لابان گفت: «مرا مرخص کن تا به مکان و سرزمین خود بازگردم.

26. زنان و فرزندانم را، که برای ایشان تو را خدمت کردم، به من بده تا بروم، زیرا خدمتی را که به تو کرده‌ام، می‌دانی.»

27. ولی لابان به او گفت: «کاش که نظر لطف بر من افکنی، زیرا با فال گرفتن دریافته‌ام که خداوند مرا به‌خاطر تو برکت داده است.»

28. و افزود: «مزد خود را تعیین کن که آن را به تو خواهم پرداخت.»

خوانده شده فصل کامل پیدایش 30