کتاب عهد عتیق

عهد جدید

پیدایش 29:20-29 هزارۀ نو (NMV)

20. پس یعقوب برای رسیدن به راحیل هفت سال خدمت کرد، ولی به سبب مهری که به راحیل داشت، در نظرش چند روزی بیش ننمود.

21. آنگاه یعقوب به لابان گفت: «همسرم را به من بده تا به او درآیم، زیرا زمان خدمتم به سر آمده است.»

22. پس لابان همۀ مردم آنجا را گرد آورد و ضیافتی به پا کرد.

23. اما چون شب شد، دخترش لیَه را برگرفته، نزد یعقوب برد و یعقوب به وی درآمد.

24. (و لابان کنیزش زِلفَه را به دخترش لیَه به کنیزی داد.)

25. چون صبح شد، یعقوب دید که هان لیَه است! پس به لابان گفت: «این چیست که بر من روا داشتی؟ مگر من برای راحیل تو را خدمت نکردم؟ چرا فریبم دادی؟»

26. لابان پاسخ داد: «در ولایت ما رسم نیست که دختر کوچکتر را پیش از دختر نخستین شوهر دهیم.

27. هفتۀ عروسی این دختر را تمام کن و آنگاه دختر کوچکتر را نیز، در برابر هفت سال دیگر که خدمت کنی، به تو خواهیم داد.»

28. یعقوب این را انجام داد و هفتۀ لیَه را تمام کرد. آنگاه لابان دخترش راحیل را نیز به همسری او داد.

29. (لابان کنیز خود بِلهَه را به دخترش راحیل به کنیزی داد.)

خوانده شده فصل کامل پیدایش 29