کتاب عهد عتیق

عهد جدید

پیدایش 27:22-30 هزارۀ نو (NMV)

22. یعقوب به پدرش اسحاق نزدیک شد و اسحاق او را لمس کرد و گفت: «صدا صدای یعقوب است، اما دستها دستهای عیسوست.»

23. و او را نشناخت زیرا دستهایش مانند دستهای برادرش عیسو پرمو بود؛ پس او را برکت داد.

24. اسحاق پرسید: «آیا براستی تو پسر من عیسو هستی؟» پاسخ داد: «هستم.»

25. آنگاه اسحاق گفت: «خوراک را نزدیک بیاور تا از شکار پسرم بخورم و جانم تو را برکت دهد.» پس آن را نزدیک آورد و او خورد؛ و شراب نیز برایش آورد و او نوشید.

26. آنگاه پدرش اسحاق او را گفت: «پسرم، نزدیک بیا و مرا ببوس.»

27. پس نزدیک رفت و او را بوسید. اسحاق رایحۀ لباسهای او را بویید و او را برکت داد و گفت:«هان، رایحۀ پسرمهمچون رایحۀ صحرایی استکه خداوند آن را برکت داده باشد.

28. خدا تو را از شبنم آسمان و فربهی زمین عطا فرمایدو از فراوانی غله و شراب تازه.

29. قومها تو را خدمت کنندو طایفه‌ها در برابرت سر فرود آرند؛بر برادرانت سَروَر باش،و پسران مادرت تو را تعظیم نمایند.ملعون باد هر که تو را لعن کندو مبارک باد هر که تو را برکت دهد.»

30. چون اسحاق از برکت دادن یعقوب فارغ شد، به محض آن که یعقوب از نزد پدرش بیرون رفت، برادرش عیسو از شکار باز آمد.

خوانده شده فصل کامل پیدایش 27