کتاب عهد عتیق

عهد جدید

پیدایش 27:13-19 هزارۀ نو (NMV)

13. مادرش به او گفت: «پسرم، لعنت تو بر من باد. فقط سخن مرا بشنو؛ برو و آنها را برایم بیاور.»

14. پس رفت و گرفته، نزد مادرش آورد و رِبِکا خوراکی خوش‌طعم، همان‌گونه که پدرش دوست می‌داشت، مهیا کرد.

15. آنگاه رِبِکا بهترین جامۀ پسر بزرگ خویش عیسو را که نزد او در خانه بود، برگرفت و بر تن پسر کوچکش یعقوب کرد.

16. و دستها و قسمت نرم گردن یعقوب را نیز با پوست بزغاله‌ها پوشانید.

17. سپس خوراک خوش‌طعم و نانی را که مهیا کرده بود به دست پسرش یعقوب داد.

18. یعقوب نزد پدرش رفت و گفت: «ای پدرم!» اسحاق پاسخ داد: «لبیک! تو کیستی ای پسرم؟»

19. یعقوب به پدرش گفت: «من نخست‌زادۀ تو عیسو هستم. آنچه به من فرمودی، کردم. اکنون بنشین و از شکار من بخور تا جانت مرا برکت دهد.»

خوانده شده فصل کامل پیدایش 27