کتاب عهد عتیق

عهد جدید

پیدایش 24:29-34 هزارۀ نو (NMV)

29. رِبِکا برادری به نام لابان داشت. او دوان دوان بیرون آمده نزد آن مرد به سَرِ چشمه رفت.

30. لابان به محض آن که حلقه و نیز دستبندها را بر دستهای خواهرش دید، و سخنان خواهر خود رِبِکا را شنید که می‌گفت آن مرد چنین به من گفته است، نزد آن مرد رفت، و او نزد شتران بر سر چشمه ایستاده بود.

31. لابان گفت: «بیا، ای مبارک خداوند. چرا بیرون ایستاده‌ای؟ من خانه را، و نیز جایی را برای شتران، آماده کرده‌ام.»

32. پس آن مرد به خانه درآمد، و لابان شتران را باز کرد، و کاه و علوفه به آنها داد، و آب برای شستن پاهایش و پاهای همراهانش آورد.

33. آنگاه غذا پیش او نهادند، ولی او گفت: «تا آنچه باید بگویم، نگویم، چیزی نخواهم خورد.» لابان گفت: «بگو.»

34. پس او گفت: «من خادم ابراهیم هستم.

خوانده شده فصل کامل پیدایش 24