کتاب عهد عتیق

عهد جدید

نِحِمیا 6:8-17 هزارۀ نو (NMV)

8. پس برای او پیغام فرستاده، گفتم: «چنین چیزهایی که تو می‌گویی واقع نشده است، بلکه آنها را از فکر خود ابداع کرده‌ای.»

9. زیرا آنان جملگی قصد ترسانیدن ما داشتند و می‌گفتند: «دستهای ایشان سست خواهد شد و کار به انجام نخواهد رسید.» پس حال خدایا، دستهای مرا قوی ساز.

10. روزی به خانۀ شِمَعیا، پسر دِلایا، پسر مِهیطَبئیل، رفتم که در بر خویشتن بسته بود. مرا گفت: «بیا تا در خانۀ خدا، درون معبد، با یکدیگر دیدار کنیم، و درهای معبد را ببندیم، چراکه برای کشتن تو می‌آیند. آری، شبانگاهان برای کشتن تو می‌آیند.»

11. گفتم: «آیا مردی همچون من بگریزد؟ یا کسی همچون من به درون معبد برود تا زنده بماند؟ نخواهم رفت.»

12. پس دریافتم که خدا او را نفرستاده بود، بلکه از آنجا که طوبیا و سَنبَلَط اجیرش کرده بودند، آن‌گونه بر ضد من نبوّت می‌کرد.

13. او بدین منظور اجیر شده بود که من بترسم و با انجام این کار گناه ورزم، و ایشان بتوانند مرا بدنام کرده، رسوا سازند.

14. ای خدای من، طوبیا و سَنبَلَط را به سبب این اعمالشان به یاد دار، و نیز نوعَدیای نبیه و دیگر انبیایی را که می‌خواهند مرا بترسانند.

15. پس حصار در روز بیست و پنجم از ماه ایلول، در پنجاه و دو روز تکمیل شد.

16. چون همۀ دشمنان ما این را شنیدند و تمام اقوام همسایه این را دیدند، در نظر خویش بسیار پست شدند، چراکه فهمیدند این کار به مدد خدای ما به انجام رسیده است.

17. همچنین در آن روزها بزرگان یهودا، نامه‌های بسیار برای طوبیا می‌فرستادند و نامه‌های طوبیا بدیشان می‌رسید،

خوانده شده فصل کامل نِحِمیا 6