کتاب عهد عتیق

عهد جدید

نِحِمیا 5:6-16 هزارۀ نو (NMV)

6. چون فریاد ایشان و این سخنان را شنیدم، بسیار خشمگین شدم،

7. و پس از آنکه موضوع را در فکر خود بررسی کردم، بر نُجبا و صاحبمنصبان ادعا وارد آورده، بدیشان گفتم: «هر یک از شما از برادر خویش ربا می‌گیرید!» پس جمعی بزرگ بر ضد ایشان گرد آورده،

8. بدیشان گفتم: «ما تا حد امکان برادران یهودی‌مان را که به قومها فروخته شده بودند، بازخرید کرده‌ایم؛ لیکن شما حتی برادرانتان را می‌فروشید تا به ما بازفروش شوند!» آنها خاموش ماندند و پاسخی نداشتند.

9. پس گفتم: «کاری که می‌کنید خوب نیست. آیا نمی‌باید در ترس خدایمان سلوک کنید تا از ملامت قومهایی که دشمن مایند به دور مانید؟

10. من و برادران و افرادم به مردم پول و غَله قرض می‌دهیم؛ اما بیایید از رباخواری دست برکشیم.

11. تمنا دارم همین امروز مزارع و تاکستانها و باغهای زیتون و خانه‌هایشان را بدیشان بازگردانید، و نیز درصدی از پول و غَله و شراب و روغن را که از ایشان به نزول گرفته‌اید.»

12. پاسخ دادند: «باز خواهیم گردانید، و چیزی از ایشان مطالبه نخواهیم کرد؛ موافق سخنان تو به عمل خواهیم آورد.» آنگاه کاهنان را فرا خواندم و ایشان را سوگند دادم تا بر طبق این قول عمل کنند.

13. نیز دامن ردایم را تکانده، گفتم: «باشد که خدا هر کس را که به قولش عمل نکند، از خانه و کسب و کارش چنین بتکاند. باشد که چنین تکانده و خالی شود!» تمامی جماعت آمین گفتند و خداوند را ستایش کردند. و قوم به قول خویش عمل نمودند.

14. افزون بر این، از روزی که به ولایتِ سرزمین یهودا برگماشته شدم، یعنی از سال بیستم تا سال سی و دوّم اردشیر شاه، که دوازده سال می‌شود، نه من و نه برادرانم از سهمیۀ طعام والیگری، نخوردیم.

15. اما والیان قبلی که پیش از من بودند، بار سنگینی بر دوش مردم می‌نهادند و علاوه بر چهل مثقال نقره، طعام و شراب نیز از ایشان می‌ستاندند و حتی خادمانشان بر مردم ریاست می‌کردند. ولی من به سبب ترس از خدا چنین نکردم،

16. بلکه نیروی خود را صرف کار بر این حصار کردم. ما هیچ مزرعه‌ای نخریدیم، و خادمانم نیز جملگی آنجا برای کار گرد آمدند.

خوانده شده فصل کامل نِحِمیا 5