کتاب عهد عتیق

عهد جدید

مزمور 18:5-16 هزارۀ نو (NMV)

5. بندهای هاویه به دورم تنیده بود،و دامهای مرگ رویارویم بود.

6. در تنگی خویش، خداوند را خواندم،و نزد خدایم فریاد کمک بلند کردم.او از معبد خود صدایم را شنید،و فریاد کمکم به درگاه وی، به گوشش رسید.

7. آنگاه زمین متزلزل شد و به جنبش درآمد،بنیان کوهها بلرزید و مرتعش گشت؛زیرا او به خشم آمده بود.

8. از بینی‌اش دود برآمد؛از دهانش آتشِ سوزنده برجَهید،و اخگرهای سوزان از او شعله برکشید.

9. آسمان را خم کرد و فرود آمد؛تاریکی غلیظ زیر پاهایش بود.

10. سوار بر کروبی پرواز کرد؛و بر بالهای باد اوج گرفت.

11. تاریکی را پوشش خود ساخت،و ابرهای غبار و آبهای سیاه راسایبان بر گِرداگِرد خویش.

12. از میان درخشش حضور ویو از خلال ابرهایشسنگهای گداخته و اخگرهای آتشین برون آمد!

13. خداوند از آسمان رعد کرد،و آن متعال آواز خود را داد،و سنگهای گداخته بود و اخگرهای افروخته.

14. او تیرهای خود را فرستاد و آنان را پراکنده ساخت؛برقها افکند و ایشان را پریشان کرد.

15. آنگاه مجراهای دریا نمایان شدو بنیان جهان آشکار گردید،از نهیب تو، خداوندا،و از وزش باد بینی تو!

16. از اعلی دست فرود آورده، مرا برگرفت،و از آبهای بسیار بیرونم کشید.

خوانده شده فصل کامل مزمور 18