6. همچون کسانی که از دیرباز مردهاند،مرا در تاریکی ساکن گردانیده است.
7. گِرد من حصار کشیده که نتوانم گریخت،و زنجیرهایم را سنگین ساخته است؛
8. هرچند آواز درمیدهم و فریاد کمک برمیآورم،از گوش فرا دادن به دعایم اِبا میکند.
9. راههایم را با سنگهای بزرگ سد کرده،و طریقهایم را مُعَوّج ساخته است.
10. همچون خرسی در کمین من نشسته،و همچون شیر خود را پنهان کرده است.
11. مرا از راهم بیرون کشیده و پاره پاره کرده است،و آنگاه مرا در حالِ زارم وانهاده است.
12. کمان خود را برکشیده،و مرا هدف تیرهایش ساخته است.
13. تیرهای تَرکِش خویش رابه جگرم فرو برده است.
14. مضحکۀ همۀ قومها گشتهام؛تمامی روز بر من سرود تمسخر میخوانند.