کتاب عهد عتیق

عهد جدید

غزل غزل‌ها 5:1-5 هزارۀ نو (NMV)

1. من به باغ خویش درآمده‌ام،ای خواهرم و ای عروسم!مُر خود را گرد آورده‌ام،با عطر خویش؛شانۀ عسل خود را خورده‌ام،با عسل خویش؛شرابِ خود را نوشیده‌ام،با شیر خویش.بخورید و بیاشامید، ای دوستان!سرمستِ عشق گردید، ای دلدادگان!

2. من خوابیده بودم، اما دلم بیدار بود.هان دلداده‌ام بر در زد و گفت:«در بر من بگشا، ای خواهرم، ای نازنینم!ای کبوتر من، ای گُلِ بی‌خارم!زیرا سَرم از شبنم خیس استو موهایَم از قطرات شب، مرطوب!»

3. جامه از تن برکنده‌ام،آیا باز بر تن کنم؟پاهای خویش شسته‌ام،آیا باز چرکین کنم؟

4. دلدادۀ من دست خویش از روزنه به درون آورد،و تمامی وجودم از برایش به حرکت آمد.

5. برخاستم تا در بر دلداده‌ام بگشایم؛از دستم مُر بر دستگیرۀ در چِکید،و از انگشتانم مُرِ مایع.

خوانده شده فصل کامل غزل غزل‌ها 5