کتاب عهد عتیق

عهد جدید

غزل غزل‌ها 3:4-7 هزارۀ نو (NMV)

4. هنوز از ایشان چندان نگذشته بودمکه محبوب جان خویش را یافتم!او را محکم گرفتم و رها نکردم،تا اینکه به خانۀ مادرم درآوردم،به حجرۀ او که به من آبستن شد.

5. ای دختران اورشلیم،شما را به غزالها و آهوانِ صحرا قسم،که عشق را تا سیر نگشته،زحمت مرسانید و بازمدارید!

6. این کیست که همچون ستونی از دوداز بیابان برمی‌آید؟که به مُر و کُندُر معطّر است،و به عطریاتِ بازرگانان، عطرآگین؟

7. هان این تختِ روانِ سلیمان است،که شصت تن از جنگاورانِ اسرائیل پیرامون آنند.

خوانده شده فصل کامل غزل غزل‌ها 3