کتاب عهد عتیق

عهد جدید

غزل غزل‌ها 3:1-6 هزارۀ نو (NMV)

1. شبانگاهان بر بستر خویش،او را که جانم دوست می‌دارد جُستم؛او را جُستم، و نیافتم!

2. گفتم، «حال برخاسته،شهر را سراسر خواهم پیمود،و در هر کوی و برزناو را که جانم دوست می‌دارد، خواهم جُست!»پس او را جُستم،اما نیافتم!

3. قراولانِ شبگرد مرا یافتند؛بدیشان گفتم‌: «آیا محبوبِ جان مرا دیده‌اید؟»

4. هنوز از ایشان چندان نگذشته بودمکه محبوب جان خویش را یافتم!او را محکم گرفتم و رها نکردم،تا اینکه به خانۀ مادرم درآوردم،به حجرۀ او که به من آبستن شد.

5. ای دختران اورشلیم،شما را به غزالها و آهوانِ صحرا قسم،که عشق را تا سیر نگشته،زحمت مرسانید و بازمدارید!

6. این کیست که همچون ستونی از دوداز بیابان برمی‌آید؟که به مُر و کُندُر معطّر است،و به عطریاتِ بازرگانان، عطرآگین؟

خوانده شده فصل کامل غزل غزل‌ها 3