به هنگام صرف غذا، بوعَز وی را گفت: «اینجا بیا و قدری نان بخور و لقمه‌ات را در سرکه فرو بَر.» پس روت کنار دروگران نشست و بوعَز به او غَلۀ برشته داد. او خورده سیر شد و اندکی هم اضافه آورد.