کتاب عهد عتیق

عهد جدید

داوران 1:13-28 هزارۀ نو (NMV)

13. پس عُتنِئیل پسر قِناز، برادر کوچک کالیب، آنجا را تصرف کرد، و کالیب دختر خویش عَکسَه را به او به زنی داد.

14. و چون عَکسَه نزد وی آمد، او را ترغیب کرد که از پدرش قطعه زمینی بخواهد. عَکسَه از الاغ خود پیاده شد، و کالیب از او پرسید: «چه می‌خواهی؟»

15. گفت: «مرا برکتی عطا فرما. حال که زمینِ نِگِب را به من داده‌ای، چشمه‌های آب نیز به من بده.» پس کالیب چشمه‌های بالا و چشمه‌های پایین را به او داد.

16. نوادگان پدر زن موسی، که از قبیلۀ قینی بود، با بنی‌یهودا از شهر نخلستان به بیابان یهودا که در نِگِب نزدیک عَراد است برآمدند و رفته، در میان قوم ساکن شدند.

17. یهودا با برادر خود شمعون روانه شده، کنعانیان ساکن صِفات را شکست دادند و آنجا را به نابودی کامل سپردند. از این رو آن شهر حُرما نام گرفت.

18. نیز یهودا، غزه و اَشقِلون و عِقرون را همراه با نواحی مجاورشان تصرف کرد.

19. خداوند با یهودا بود و او نواحی مرتفع را متصرف شد، ولی نتوانست ساکنان دشت را بیرون براند زیرا ارابه‌های آهنین داشتند.

20. و حِبرون مطابق آنچه موسی گفته بود، به کالیب داده شد، و او سه پسر عَناق را از آنجا بیرون راند.

21. اما بنی‌بِنیامین، یِبوسیانی را که در اورشلیم ساکن بودند بیرون نراندند، و از این رو یِبوسیان تا به امروز در اورشلیم در کنار بنی‌بِنیامین ساکنند.

22. خاندان یوسف نیز بر ضد بِیت‌ئیل برآمدند، و خداوند با ایشان بود.

23. پس خاندان یوسف کسانی را به تجسسِ بِیت‌ئیل فرستادند. این شهر در گذشته، لوز نامیده می‌شد.

24. جاسوسان مردی را دیدند که از شهر بیرون می‌آمد. پس به او گفتند: «تمنا اینکه راه ورود به شهر را به ما نشان دهی، و ما نیز بر تو احسان خواهیم کرد.»

25. پس او راه ورود به شهر را به ایشان نشان داد. آنها شهر را از دم شمشیر گذراندند، ولی آن مرد و تمام خانواده‌اش را رها کردند.

26. آن مرد به سرزمین حیتّیان رفت و در آنجا شهری ساخت و آن را لوز نامید، که تا به امروز به همین نام خوانده می‌شود.

27. و اما مَنَسی، ساکنان بِیت‌شِاَن و توابع اطراف، تَعَناک و توابع اطراف، دُر و توابع اطراف، یِبلِعام و توابع اطراف و مِجِدّو و توابع اطراف را بیرون نراند، زیرا کنعانیان مصمم بودند در آن سرزمین بمانند.

28. اسرائیل آنگاه که قدرت یافتند، کنعانیان را به کار اجباری گماشتند، اما آنها را به‌طور کامل بیرون نراندند.

خوانده شده فصل کامل داوران 1