کتاب عهد عتیق

عهد جدید

دانیال 4:18-36 هزارۀ نو (NMV)

18. این بود خوابی که من، نبوکدنصرِ پادشاه دیدم. اکنون ای بَلطَشَصَّر، تو تعبیر آن را بازگو زیرا هیچ‌یک از حکیمان مملکتم نمی‌توانند آن را برایم تعبیر کنند. اما تو می‌توانی زیرا روح خدایانِ قدوس در توست.»

19. آنگاه دانیال، که بَلطَشَصَّر نیز خوانده می‌شد، ساعتی مبهوت ماند و اندیشه‌هایش او را پریشان ساخت. پس پادشاه به دانیال گفت: «ای بَلطَشَصَّر، خواب و تعبیرش تو را پریشان نسازد.» بَلطَشَصَّر در پاسخ گفت: «سرورم، خواب برای دشمنانت، و تعبیرش برای خصمانت باشد!

20. درختی که دیدی بزرگ و تنومند شد و سَرِ آن به آسمان رسید چندان که از تمامی کَرانهای زمین دیده می‌شد،

21. و برگهایش زیبا بود و میوه‌اش بسیار، و در آن برای همگان خوراک بود و جانورانِ صحرا زیر آن می‌زیستند و پرندگانِ آسمان بر شاخسارانش مسکن می‌گزیدند؛

22. پادشاها، آن درخت تویی! تو بزرگ و نیرومند شده‌ای. عظمتت چندان افزون شده که به آسمان رسیده و سلطنتت تا به کَرانهای زمین گسترده است.

23. و نیز پادشاه دید‌بانی دید، موجودی مقدس که از آسمان فرود آمد و گفت: ”درخت را قطع کنید و از بین ببرید، اما کُنده و ریشه‌هایش را با بند آهنین و برنجین در میان سبزه‌های صحرا در خاک واگذارید. بگذارید از شبنم آسمان تَر شود و سهمش با جانوران صحرا باشد، تا هفت زمان بر او بگذرد.“

24. پادشاها، تعبیر خواب و حکم آن متعال که بر سرورم پادشاه وارد آمده، این است:

25. تو از میان مردمان رانده خواهی شد و مسکن تو با جانوران صحرا خواهد بود؛ تو را همچون گاوان علف خواهند خورانید و از شبنم آسمان تَر خواهی شد. هفت زمان بر تو خواهد گذشت، تا آنگاه که دریابی آن متعال است که در حکومت بشری حکم می‌رانَد و آن را به هر که بخواهد می‌بخشد.

26. چنانکه فرمان آمد تا کُنده و ریشه‌های درخت واگذاشته شود، چون دریابی آسمان است که حکم می‌رانَد، پادشاهیِ تو نیز به تو بازگردانیده خواهد شد.

27. پس، پادشاها، مشورت من تو را پسند آید: با پارسایی، خویشتن را از گناهانِ خود به دور دار، و با شفقت بر فقیران، از خطایای خویش اجتناب کن تا کامروایی‌ات به طول انجامد.»

28. این همه بر نبوکدنصرِ پادشاه واقع شد.

29. در آخرِ دوازده ماه، چون او بر بام کاخ سلطنتیِ بابِل قدم می‌زد،

30. گفت: «آیا این بابِل بزرگ نیست که من آن را به نیروی عظیم خویش، چون خانۀ سلطنت، برای فَرّ و شکوه خود ساخته‌ام؟»

31. این سخن هنوز بر زبان پادشاه بود که ندایی از آسمان در رسیده، گفت: «ای نبوکدنصرِ پادشاه، به تو اعلام می‌شود که سلطنت از تو برگرفته شده است.

32. تو را از میان مردمان خواهند راند و مسکن تو با جانوران صحرا خواهد بود. تو را چون گاوان علف خواهند خورانید، و هفت زمان بر تو خواهد گذشت تا آنگاه که دریابی آن متعال است که در حکومت بشری حکم می‌رانَد و آن را به هر که بخواهد می‌بخشد.»

33. در همان دَم، این سخن بر نبوکدنصر واقع شد. او از میان مردمان رانده شده، چون گاوان علف می‌خورد و بدنش از شبنم آسمان تَر می‌شد تا موهایش چون پرهای عقاب بلند شد و ناخنهایش چون چنگال پرندگان گردید.

34. در پایان آن روزها، من، نبوکدنصر، چشمان خود را به سوی آسمان برافراشتم، و عقل من به من برگشت. آنگاه آن متعال را متبارک خواندم و او را که تا به ابد زنده است، ستایش و تکریم کردم.زیرا سلطنت او سلطنتی است جاودانی،و پادشاهی‌اش، نسل اندر نسل؛

35. ساکنان زمین جملگی هیچ شمرده می‌شوند،و او بر طبق ارادۀ خویش عمل می‌کند،در میان لشکر آسمان و ساکنان زمین.کسی را یارای آن نیست که دست او را بازدارد،یا او را بگوید: «چه کرده‌ای؟»

36. در آن هنگام عقل من به من برگشت، و به جهت جلالِ پادشاهی من، فَرّ و شکوهم به من باز داده شد. مشاوران و اُمرایم مرا جُستند، و در حکومت خویش استوار گردیدم، و عظمتی بی‌حد بر من افزوده شد.

خوانده شده فصل کامل دانیال 4