کتاب عهد عتیق

عهد جدید

خروج 4:1-12 هزارۀ نو (NMV)

1. موسی پاسخ داد: «شاید مرا باور نکنند و به سخنانم گوش فرا ندهند، بلکه بگویند: ”خداوند بر تو ظاهر نشده است.“»

2. خداوند گفت: «آن چیست که در دست توست؟» پاسخ داد: «عصا.»

3. خداوند گفت: «آن را بر زمین بیفکن.» چون آن را بر زمین افکند ماری شد، و موسی از آن گریخت.

4. آنگاه خداوند به او گفت: «دست خود را دراز کن و دُمَش را بگیر.» پس دستش را دراز کرده، مار را گرفت، و مار در دستش به عصا بدل شد.

5. خداوند گفت: «این برای آن است که باور کنند یهوه، خدای پدرانشان، خدای ابراهیم، خدای اسحاق و خدای یعقوب، بر تو ظاهر شده است.»

6. و باز خداوند گفت: «دست در گریبانت ببر.» موسی دستش را در گریبان ردایش برد و چون آن را به در آورد، همانا جذامینبود، به سفیدی برف.

7. گفت: «حال دوباره دست در گریبان ببر.» موسی چنین کرد و چون دست به در آورد، اینک همچون بقیۀ بدنش سالم شده بود.

8. خداوند گفت: «اگر سخنان تو را باور نکنند و به آیت نخست توجه ننمایند، با دیدن آیت دوّم باور خواهند کرد.

9. ولی اگر این دو آیت را باور نکنند و به سخنانت گوش فرا ندهند، قدری آب از رود نیل برگیر و آن را بر خشکی بریز. آبی که از رودخانه برگیری، بر خشکی به خون بدل خواهد شد.»

10. موسی به خداوند گفت: «خداوندا، من هیچگاه سخنوری ندانسته‌ام؛ نه در گذشته، و نه حتی از آن وقت که با خادمت سخن گفتی. گفتار و زبانم کُند است.»

11. خداوند گفت: «چه کسی زبان به انسان داد؟ کیست که آدمی را گنگ یا ناشنوا می‌سازد؟ کیست که او را بینا یا نابینا می‌کند؟ آیا نه من که خداوندم؟

12. پس حال برو و من با زبانت خواهم بود و آنچه باید بگویی به تو خواهم آموخت.»

خوانده شده فصل کامل خروج 4