کتاب عهد عتیق

عهد جدید

خروج 32:15-23 هزارۀ نو (NMV)

15. آنگاه موسی برگشت و در حالی که دو لوح شهادت را در دست داشت، از کوه به زیر آمد. بر هر دو طرف لوحها، یعنی پشت و روی آنها، نوشته شده بود.

16. لوحها کارِ دست خدا بود و نوشته، نوشتۀ خدا بود که بر لوحها حک شده بود.

17. چون یوشَع آواز قوم را شنید که فریاد برمی‌آوردند، به موسی گفت: «آواز جنگ از اردوگاه به گوش می‌رسد.»

18. موسی گفت:«این نه آواز پیروزی استنه آواز شکست؛بلکه آواز سرایندگان استکه به گوش من می‌رسد.»

19. چون موسی به اردوگاه نزدیک شد و آن گوساله و رقص مردم را دید، خشمش شعله‌ور گشت و لوحها را از دستان خود به زیر افکنده، آنها را پای کوه شکست.

20. او گوساله‌ای را که ایشان ساخته بودند گرفته، در آتش سوزانید و آن را خرد کرده به صورت گَرد درآورد و بر آب پاشید و به بنی‌اسرائیل نوشانید.

21. موسی رو به هارون کرد و گفت: «این قوم به تو چه کرده بودند که چنین گناه عظیمی بر ایشان آوردی؟»

22. هارون در پاسخ گفت: «سرور من، خشمگین مباش. تو خود این قوم را می‌شناسی و می‌دانی که به بدی گرایش دارند.

23. آنها به من گفتند: ”برای ما خدایان بساز تا پیش روی ما بروند، زیرا نمی‌دانیم بر سر این مرد، موسی، که ما را از سرزمین مصر بیرون آورد، چه آمده است.“

خوانده شده فصل کامل خروج 32