کتاب عهد عتیق

عهد جدید

خروج 2:1-9 هزارۀ نو (NMV)

1. و اما مردی از خاندان لاوی رفته، یکی از دختران لاوی را به زنی گرفت.

2. آن زن باردار شده پسری بزاد. چون دید کودکی نیکوست، او را سه ماه پنهان داشت.

3. اما چون نتوانست بیش از آن پنهانش کند، سبدی از نی برگرفت و آن را به قیر و زِفت اندود؛ سپس کودک را در سبد نهاد و آن را در نیزارِ کنارۀ رود نیل گذاشت.

4. خواهر آن کودک از دور ایستاد تا ببیند بر سر کودک چه خواهد آمد.

5. باری، دختر فرعون برای شستشو به رود نیل فرود آمد، و ندیمه‌هایش در کنارۀ رود می‌گشتند. او سبد را میان نیزارها دید و کنیزش را فرستاد تا آن را بیاورد.

6. چون سبد را گشود چشمش به کودک افتاد، و اینک پسری گریان بود. دل دختر فرعون بر وی بسوخت و گفت: «این یکی از کودکان عبرانیان است.»

7. آنگاه خواهر کودک از دختر فرعون پرسید: «می‌خواهی بروم و از زنان عبرانی یکی را نزدت آورم تا طفل را برایت شیر دهد؟»

8. دختر فرعون پاسخ داد: «برو.» پس دخترک رفت و مادر کودک را آورد.

9. دختر فرعون به آن زن گفت: «این طفل را ببر و او را برای من شیر بده و من اُجرت این کار را به تو خواهم داد.» پس آن زن کودک را با خود برده، به او شیر می‌داد.

خوانده شده فصل کامل خروج 2