کتاب عهد عتیق

عهد جدید

حِزقیال 8:1-5 هزارۀ نو (NMV)

1. در سال ششم، در روز پنجم از ماه ششم، هنگامی که در خانۀ خود نشسته بودم و مشایخ یهودا نیز در برابرم نشسته بودند، دست خداوندگارْ یهوه در آنجا بر من فرود آمد.

2. چون نگریستم چیزی شبیه انسان دیدم؛ از آنچه کمرش می‌نمود به پایین، آتش بود و از کمر به بالا ظاهری درخشنده همچون کهربا داشت.

3. او چیزی شبیه دست دراز کرد و موی سر مرا گرفت، و روح، مرا میان زمین و آسمان بلند کرد، و در رؤیاهای خدا به اورشلیم برد، نزد دهنۀ دروازۀ صحن درونی که رو به شمال واقع است، آنجا که جایگاه تمثال غیرتِ غیرت‌انگیز است.

4. و هان جلال خدای اسرائیل، بسان رؤیایی که در همواری دیده بودم، آنجا بود.

5. او مرا گفت: «ای پسر انسان، سر برافراشته به سوی شمال بنگر.» پس چشمان خود را به سوی شمال برافراشتم، و هان این تمثال غیرت در شمالِ دروازۀ مذبح، نزد مدخلِ دروازه قرار داشت.

خوانده شده فصل کامل حِزقیال 8