4. آنگاه دیدم همۀ تلاشها و همۀ موفقیتها از سَرِ رَشک به همسایه برمیخیزد. پس این نیز بطالت است و در پیِ باد دویدن.
5. نادان دست بر دست میگذاردو گوشتِ تن خودش را میخورَد.
6. یک مُشت با آرامش،بِه از دو مُشت با مشقّتو از پیِ باد دویدن!
7. و باز زیر آفتاب بطالتی دیگر دیدم:
8. شخصی تنها و بیکس،که او را نه پسری است و نه برادری؛محنت او را پایانی نیست،اما چشمانش از ثروت سیر نمیشود؛هرگز نمیپرسد: «برای کِه محنت میکشم،و خود را از خوشی محروم میسازم؟»این نیز بطالت است،و مشغلۀ مصیبتبار.
9. دو از یک بهترند، زیرا ایشان را از محنتشان اُجرت نیکو حاصل میشود.