21. در وادیْ سُم به زمین ساییده، در قوّت خود وجد میکند،و به مَصافِ اسلحه میشتابد.
22. بر ترس پوزخند میزند و هراسان نمیشود؛از دَم شمشیر روی برنمیتابد.
23. ترکِش بر پهلوی او چِکچک میکند،همراه با نیزۀ براق و زوبین.
24. با خشم و خروشْ زمین را درمینوردد؛چون کَرِنا صدا دهد آرام نتواند ایستاد.
25. آنگاه که کَرِنا نواخته شود، ”هَه“ میگوید؛نبرد را از دور بو میکشد،غرش سرداران و فریاد جنگ را.
26. «آیا از حکمت توست که شاهین پرواز میکند،و بالهایش را به جانب جنوب میگسترد؟