کتاب عهد عتیق

عهد جدید

اِشعیا 6:2-9 هزارۀ نو (NMV)

2. بر فراز او سَرافین ایستاده بودند. هر یک از آنها شش بال داشت: با دو بال روی خود را می‌پوشانید، با دو بال پا‌های خود را، و با دو بال نیز پرواز می‌کرد.

3. هر یک از آنها به دیگری ندا در داده، می‌گفت:«قدوس، قدوس، قدوس است خداوندِ لشکرها؛تمامی زمین از جلال او مملو است.»

4. پایه‌های آستانه از آوای او که ندا می‌کرد می‌لرزید و خانه از دود آکنده بود.

5. پس گفتم: «وای بر من که هلاک شده‌ام! زیرا که مردی ناپاک لب هستم و در میان قومی ناپاک لب ساکنم، و چشمانم پادشاه، خداوند لشکرها را دیده است!»

6. آنگاه یکی از سَرافین پروازکنان نزد من آمد. او در دست خود اَخگری داشت که با انبُر از مذبح برگرفته بود.

7. با آن دهانم را لمس کرد و گفت: «هان، این لبانت را لمس کرده است؛ تقصیرت رفع شده و گناهت کفاره گشته است.»

8. آنگاه آوای خداوندگار را شنیدم که می‌گفت: «کِه را بفرستم و کیست که برای ما برود؟» گفتم: «لبیک؛ مرا بفرست!»

9. فرمود: «برو و به این قوم بگو:«”همچنان بشنوید، اما نفهمید؛همچنان ببینید، اما درک نکنید.“

خوانده شده فصل کامل اِشعیا 6