کتاب عهد عتیق

عهد جدید

اِستر 4:1-4 هزارۀ نو (NMV)

1. چون مُردِخای از تمامی آنچه انجام شده بود آگاهی یافت، جامه بر تن درید و پلاس و خاکستر در بر کرده، به میان شهر درآمد و با صدای بلند به تلخی بگریست.

2. او تا به مدخل دروازۀ شاه رفت، زیرا هیچ‌کس را اجازه نبود که پلاس بر تن به دروازۀ شاه درآید.

3. هر ولایتی که فرمان و حکم پادشاه بدان می‌رسید، در میان یهودیان سوگواری عظیم همراه با روزه و گریه و نوحه‌گری به پا می‌شد، و بسیاری از ایشان در پلاس و خاکستر می‌خوابیدند.

4. چون ندیمه‌ها و خواجه‌سرایانِ اِستر آمده او را خبر دادند، شهبانو بسیار غمگین شد و جامه فرستاد تا مُردِخای را بپوشانند و پلاسِ او را از وی برگیرند، اما او نپذیرفت.

خوانده شده فصل کامل اِستر 4