25. شاخِ موآب بریده شده،و بازوانش شکسته است؛»این است فرمودۀ خداوند.
26. «او را مست سازید، زیرا خود را بر ضد خداوند برافراشته است؛ بگذارید موآب در قیِ خود بغلتد، و اسباب تمسخر گردد.
27. آیا اسرائیل اسباب تمسخر تو نبود؟ مگر او در میان دزدان یافت شده بود که هرگاه از او سخن میگفتی، سر بر او میجنبانیدی؟
28. «ای ساکنان موآب، شهرها را ترک گویید،و میان صخرهها مسکن گزینید؛همچون کبوتری باشیدکه بر دیوارۀ تنگۀ باریک آشیان میگیرد.
29. دربارۀ غرور موآب شنیدهایم؛او بسیار مغرور و بلندپرواز و متکبر و گستاخ است،و نِخوَتی عظیم در دل دارد.»
30. خداوند میفرماید:«از خودبینی او نیک آگاهم؛فخرهای او هیچ است و کارهایش پوچ!
31. از این رو برای موآب شیون میکنم؛به جهت تمامی موآب فریاد برمیآورم،و از برای مردان قیرحارِس ماتم میگیرم.
32. ای تاک سِبمَه،بیش از آنکه بر یَعزیر گریستم،بر تو خواهم گریست.شاخههایت از دریا گذشتو تا به دریاچۀ یَعزیر رسید؛اما بر میوهها و انگورهای رسیدهاتویرانکننده فرود آمده است.
33. از بستانها و مزرعههای موآبشادی و سرور رخت بربسته است؛شراب را از چَرخُشتها زایل ساختهام،دیگر کسی آنها را با فریاد شادمانی به پایها نخواهد اَفشرد؛صدای فریاد شنیده میشود،اما فریاد شادمانی نیست.
34. «فریاد آنها بلند میشوداز حِشبون تا اِلِعالِه و یاهَص،از صوعَر تا حورونایِم و عِجلَتشِلیشیا.زیرا نهرهای نِمریم نیز خشکیده است.»
35. خداوند میفرماید:«آنان را که در مکانهای بلند قربانی تقدیم میکنندو برای خدایان خود بخور میسوزانند،در موآب نابود خواهم ساخت.
36. از این رو دلم چون نِی به جهت موآب نالان است،و برای مردم قیرحارِس مانند نِی مینالد.زیرا ثروتی که به دست آوردند، تباه شده است.
37. سرها همه تراشیده است،و ریشها همه زده؛دستها همه خراشیده است،و گِرد هر کمری پلاسی پیچیده.
38. بر همۀ بامهای موآبو در تمامی کوچههایشچیزی جز سوگواری نیست؛زیرا موآب را خُرد کردهام،همچون ظرفی که کسی خواهان آن نباشد؛»این است فرمودۀ خداوند.