کتاب عهد عتیق

عهد جدید

اِرمیا 4:15-26 هزارۀ نو (NMV)

15. زیرا صدایی از دان ندا در می‌دهد،و از کو‌هستانِ اِفرایِم بانگِ مصیبت می‌زند.

16. به قومها هشدار دهید که او در راه است؛اورشلیم را ندا در داده، بگویید:«محاصره‌کنندگان از سرزمین دوردست می‌آیند،و بر ضد شهرهای یهودا نعره برمی‌کشند؛

17. همچون نگهبانان مزرعۀ او را احاطه می‌کنند،زیرا بر من عِصیان ورزیده است؛این است فرمودۀ خداوند.

18. رفتار و کردار خودتاین را بر سرت آورده است؛این مجازات توست،وچه تلخ است!اکنون تا به دلت رسیده.»

19. احشای من، احشای من!از درد به خود می‌پیچم!آه از پرده‌های دلم!دل من به‌شدّت می‌تپد،و خاموش نتوانم ماند.زیرا تو ای جان من نوای کَرِنا را می‌شنوی،غریو جنگ را!

20. ندا می‌رسد که ویرانی از پی ویرانی!تمامی این سرزمین ویران شده است!خیمه‌هایم به ناگاه فرو ریخته،و سرپناهم در لحظه‌ای نابود شده است.

21. تا به کی عَلَمِ جنگ ببینم،و آواز کَرِنا بشنوم؟

22. «زیرا خداوند می‌گوید قوم من نادانند و مرا نمی‌شناسند؛کودکانی بی‌عقلند و هیچ فهم ندارند.در بدی کردن ماهرند،اما نیکی کردن نمی‌دانند.»

23. بر زمین نظر افکندم،و اینک بی‌شکل و خالی بود؛و بر آسمان،و هیچ نور نداشت.

24. به کوهها نظر کردم،و اینک لرزان بودند؛و تمامی تَلها در جنبش.

25. نگریستم و اینک هیچ انسانی نبود،و تمامی پرندگانِ آسمان گریخته بودند.

26. نظر کردم و اینک بوستانْ بیابان گشته،و شهرهایش یکسره با خاک یکسان شده بود،از حضور خداوند و از آتش خشم او.

خوانده شده فصل کامل اِرمیا 4