5. «خداوند چنین میگوید:«فریاد وحشت به گوش میرسد؛هراس است و آرامش نی.
6. حال بپرسید و ببینید:آیا مرد میتواند بزاید؟پس چرا هر مردی که میبینم،همچون زنی در حالِ زا، دست بر شکم دارد؟چرا رنگ از همۀ رخسارها رفته است؟
7. وای بر ما، زیرا که آن روز، روزِ عظیمی است!روزی که مانند آن نیست.زمان تنگیِ یعقوب؛اما از آن نجات خواهد یافت.
8. «خداوند لشکرها میفرماید: در آن روز یوغِ او را از گردنشان خواهم شکست و بندهایشان را خواهم گسست؛ و بیگانگان دیگر ایشان را بندۀ خود نخواهند ساخت.
9. بلکه ایشان یهوه خدای خود و داوودْ پادشاه خویش را که برای ایشان برمیانگیزم، خدمت خواهند کرد.
10. «خداوند میفرماید:«پس ای خادم من یعقوب، مترس!و ای اسرائیل، هراسان مباش!زیرا هان تو را از آن مکان دوردست نجات خواهم دادو نسل تو را از سرزمین اسارتشان خواهم رهانید.یعقوب باز خواهد گشت و از آرامش و آسایش برخوردار خواهد بود،و دیگر کسی او را ترسان نخواهد ساخت.
11. زیرا من با تو هستم تا تو را نجات بخشم؛خداوند چنین میفرماید؛قومهایی را که تو را در میانشان پراکنده ساختم،به تمامی نابود خواهم کرد؛اما تو را به تمامی نابود نخواهم ساخت.تو را بیسزا نخواهم گذاشت،اما تأدیب تو به اندازه خواهد بود.
12. «آری، خداوند چنین میفرماید:«جراحت تو بیعلاج استو زخمت مهلک.
13. کسی نیست که به دفاع از حق تو برخیزد؛زخمهایت را مرهمی نیست،و نه پیکرت را شفایی.
14. همۀ یارانت تو را از یاد بردهاند،و کسی در اندیشۀ تو نیست؛زیرا که تو را به ضرب دشمن مبتلا ساختم،و به تأدیبِ خصمِ بیرحم سپردم؛از آن رو که تقصیر تو عظیم است،و گناهانت بیشمار.