فصول

  1. 1
  2. 2
  3. 3
  4. 4
  5. 5
  6. 6
  7. 7
  8. 8
  9. 9
  10. 10
  11. 11
  12. 12
  13. 13
  14. 14
  15. 15
  16. 16
  17. 17
  18. 18
  19. 19
  20. 20
  21. 21
  22. 22
  23. 23
  24. 24
  25. 25
  26. 26
  27. 27
  28. 28
  29. 29
  30. 30
  31. 31

کتاب عهد عتیق

عهد جدید

امثال 31 هزارۀ نو (NMV)

سخنان لِموئیل شاه

1. سخنان لِموئیل شاه،وحی‌ای که مادرش به او تعلیم داد:

2. «چه گویم ای پسرم، چه گویم ای پسر رحِمِ من،چه گویم ای پسر نذرهای من؟

3. نیروی خویش را صرف زنان مکن،و نه قوّت خویش را صرف آنان کهشاهان را به نابودی می‌کشند.

4. «ای لِموئیل، شاهان را نمی‌شاید،شاهان را نمی‌شاید که شراب نوشند،و نه حاکمان را که مشتاق مُسکِرات باشند.

5. مبادا بنوشند و قوانین را از یاد ببرند،و حق را از مظلومان سلب کنند.

6. مُسکِرات را به آنان ده که هلاک می‌شوند،و شراب را به تلخکامان؛

7. تا بنوشند و فقر خویش فراموش کنندو تیره‌روزی خویش دیگر به یاد نیاورند.

8. «دهان خود را برای بی‌زبانان بگشا،به‌خاطر دادرسی همۀ بیچارگان.

9. دهان بگشا و عادلانه داوری کن؛فقیران و نیازمندان را دادرسی نما.»

حکمت: همسری شایستهآیات ‏10‏-31 به صورت شعر است، به نوعی که هر آیه با یکی از حروف الفبای عبری به ترتیب آغاز می‌شود.

10. کیست که همسری شایسته تواند یافت؟ارج او از یاقوت بس فزونتر است.

11. دل شوهرش بر وی اعتماد داردو از هیچ سودی کم نخواهد داشت.

12. در همۀ روزهای زندگی خویشبه شوهرش نیکی خواهد کرد، نه بدی.

13. پشم و کتان را می‌جویدو با دستان خویش به رغبت کار می‌کند.

14. همچون کشتیهای بازرگانان استکه خوراک خویش از دوردستها می‌آورد.

15. آنگاه که هنوز شب است، برمی‌خیزد؛طعام برای اهل خانۀ خود فراهم می‌کندو کنیزان خویش را نصیبها می‌دهد.

16. مزرعه‌ای در نظر می‌گیرد و آن را می‌خرد؛از دسترنج خویش تاکستانی غرس می‌کند.

17. با عزم راسخ به کار مشغول می‌گرددو نیروی بازوان خویش را به کار می‌گیرد.

18. منفعت تجارت خود را می‌بیند،و چراغش در شب خاموش نمی‌گردد.

19. دستان خویش به دوک دراز می‌کندو انگشتانش چرخ را می‌گیرد.

20. فقیران را با روی گشاده می‌پذیردو دستانش را به روی نیازمندان می‌گشاید.

21. چون برف ببارد، دغدغۀ اهل خانۀ خویش ندارد،چه همۀ اهل خانۀ او جامۀ گرم به تن دارند.

22. برای بستر خود ملحفه می‌دوزد؛کتان لطیف و ارغوان می‌پوشد.

23. شوهرش را در دروازه‌های شهر می‌شناسند،و با مشایخ ولایت می‌نشیند.

24. جامه‌های کتانْ دوخته، می‌فروشد،برای بازرگانان شالها تهیه می‌کند.

25. قوّت و عزّت، جامۀ اوست؛و بر روزهای آینده لبخند می‌زند.

26. دهان خود را حکیمانه می‌گشاید،و تعلیم محبت‌آمیز بر زبان اوست.

27. بر امور اهل خانۀ خویش نظارت می‌کند،و نان بیکارگی نمی‌خورد.

28. فرزندانش برخاسته، او را مبارک می‌خوانند؛شوهرش نیز او را می‌ستاید:

29. «زنان بسیار کارهای شایسته کرده‌اند،اما تو بر آنها همه پیشی گرفته‌ای.»

30. جذابیت فریبنده است و زیبایی زودگذر؛اما زنی را که از خداوند می‌ترسد، باید ستود.

31. او را از ثمرۀ دستانش بدهید،باشد که کَرده‌هایش وی را در دروازه‌های شهر بستایند.