کتاب عهد عتیق

عهد جدید

یوحنا 4:44-54 هزارۀ نو (NMV)

44. زیرا خود گفته بود که «نبی را در دیار خود حرمتی نیست.»

45. چون به جلیل رسید، جلیلیان او را به‌گرمی پذیرفتند، زیرا آنها نیز برای عید به اورشلیم رفته و آنچه را عیسی در آنجا کرده بود، دیده بودند.

46. سپس دیگر بار به قانای جلیل رفت، همان‌جا که آب را شراب کرده بود. در آنجا یکی از درباریان بود که پسری بیمار در کَفَرناحوم داشت.

47. چون شنید عیسی از یهودیه به جلیل آمده است، به دیدار او شتافت و تمنا کرد که فرود آید و پسر او را شفا دهد، زیرا در آستانۀ مرگ بود.

48. عیسی به او گفت: «تا آیات و عجایب نبینید، ایمان نمی‌آورید.»

49. آن مرد گفت: «سرورم، پیش از آنکه فرزندم بمیرد، بیا.»

50. عیسی به او گفت: «برو؛ پسرت زنده می‌ماند.» آن مرد کلام عیسی را پذیرفت و به راه افتاد.

51. هنوز در راه بود که خدمتکارانش به استقبال او آمده، گفتند: «پسرت زنده و تندرست است.»

52. از آنها پرسید: «از چه ساعت رو به بهبود نهاد؟» گفتند: «دیروز، در هفتمین ساعت روز تبْ او را رها کرد.»

53. آنگاه پدر دریافت که این همان ساعت بود که عیسی به او گفته بود: «پسرت زنده می‌ماند.» پس خود و همۀ اهل خانه‌اش ایمان آوردند.

54. این دوّمین آیتی بود که عیسی هنگامی که از یهودیه به جلیل آمد، به ظهور رسانید.

خوانده شده فصل کامل یوحنا 4