کتاب عهد عتیق

عهد جدید

یوحنا 4:14-32 هزارۀ نو (NMV)

14. امّا هر که از آن آب که من به او دهم بنوشد، هرگز تشنه نخواهد شد، بلکه آبی که من می‌دهم در او چشمه‌ای می‌شود که تا به حیات جاویدان جوشان است.»

15. زن گفت: «سرورم، از این آب به من بده، تا دیگر تشنه نشوم و برای آب کشیدن به اینجا نیایم.»

16. عیسی گفت: «برو، شوهرت را بخوان و بازگرد.»

17. زن پاسخ داد: «شوهر ندارم.» عیسی گفت: «راست می‌گویی که شوهر نداری،

18. زیرا پنج شوهر داشته‌ای و آن که هم‌اکنون داری، شوهرت نیست. آنچه گفتی راست است!»

19. زن گفت: «سرورم، می‌بینم که نبی هستی.

20. پدران ما در این کوه پرستش می‌کردند، امّا شما می‌گویید جایی که در آن باید پرستش کرد اورشلیم است.»

21. عیسی گفت: «ای زن، باور کن، زمانی فرا خواهد رسید که پدر را نه در این کوه پرستش خواهید کرد، نه در اورشلیم.

22. شما آنچه را نمی‌شناسید می‌پرستید، امّا ما آنچه را می‌شناسیم می‌پرستیم، زیرا نجات به واسطۀ قوم یهود فراهم می‌آید.

23. امّا زمانی می‌رسد، و هم‌اکنون فرا رسیده است، که پرستندگانِ راستین، پدر را در روح و راستی پرستش خواهند کرد، زیرا پدر جویای چنین پرستندگانی است.

24. خدا روح است و پرستندگانش باید او را در روح و راستی بپرستند.»

25. زن گفت: «می‌دانم که مسیح (که معنی آن ’مسح شده‘ است) خواهد آمد؛ چون او آید، همه چیز را برای ما بیان خواهد کرد.»

26. عیسی به او گفت: «من که با تو سخن می‌گویم، همانم.»

27. همان دم، شاگردان عیسی از راه رسیدند و تعجب کردند که با زنی سخن می‌گوید. امّا هیچ‌یک نپرسید «چه می‌خواهی؟» یا «چرا با او سخن می‌گویی؟»

28. آنگاه زن، کوزۀ خویش بر جای گذاشت و به شهر رفت و به مردم گفت:

29. «بیایید مردی را ببینید که هرآنچه تا‌ کنون کرده بودم، به من بازگفت. آیا ممکن نیست او مسیح باشد؟»

30. پس آنها از شهر بیرون آمده، نزد عیسی روان شدند.

31. در این میان، شاگردان از او خواهش کرده، گفتند: «استاد، چیزی بخور.»

32. امّا عیسی به آنان گفت: «من خوراکی برای خوردن دارم که شما از آن چیزی نمی‌دانید.»

خوانده شده فصل کامل یوحنا 4