کتاب عهد عتیق

عهد جدید

مکاشفه 4:2-8 هزارۀ نو (NMV)

2. در دم در روح شدم و هان تختی پیش رویم در آسمان قرار داشت و بر آن تخت کسی نشسته بود.

3. آن تخت‌نشین، ظاهری چون سنگِ یشم و عقیق داشت و دور تا دور تخت را رنگین‌کمانی زمرّدگون فرا گرفته بود.

4. گرداگرد تخت، بیست و چهار تخت دیگر بود و بر آنها بیست و چهار پیر نشسته بودند. آنان جامۀ سفید بر تن داشتند و تاج طلا بر سر.

5. و از تخت، برق آذرخش برمی‌خاست و غریو غرّش رعد. پیشاپیش تخت، هفت مشعلِ مشتعل بود. اینها هفت روحِ خدایند.

6. و پیش تخت، چیزی بود که به دریایی از شیشه می‌مانست، چون بلور.در آن میان، در اطراف تخت، چهار موجود زنده بود، پوشیده از چشم، از پیش و از پس.

7. موجود زندۀ اوّل، به شیر می‌مانست و موجود زندۀ دوّم به گوساله. سوّمی، صورت انسان داشت و چهارمی، چونان عقابی بود در پرواز.

8. آنها هر‌کدام شش بال داشتند و دور تا دور، حتی زیر بالها، پوشیده از چشم بودند، و شبانه‌روز بی‌وقفه می‌گفتند:«قدّوس، قدّوس، قدّوس استخداوندْ خدای قادر مطلق،او که بود و هست و می‌آید.»

خوانده شده فصل کامل مکاشفه 4