کتاب عهد عتیق

عهد جدید

مکاشفه 1:10-14 هزارۀ نو (NMV)

10. در روزِ خداوند، در روح شدم و صدایی بلند چون بانگ شیپور از پشت سر شنیدم

11. که می‌گفت: «آنچه را که می‌بینی بر طوماری بنویس و به هفت کلیسای اَفِسُس، اِسمیرنا، پِرگاموم، تیاتیرا، ساردِس، فیلادِلفیه و لائودیکیه بفرست.»

12. پس رو به عقب برگردانیدم تا ببینم آن چه صدایی است که با من سخن می‌گوید؛ و چون برگشتم، هفت چراغدان طلا دیدم،

13. و در میان آن چراغدانها یکی را دیدم که به ’پسر انسان‘ می‌مانست. او ردایی بلند بر تن داشت و شالی زرّین بر گرد سینه.

14. سر و مویش چون پشم سفید بود، به سفیدی برف، و چشمانش چون آتشِ مشتعل بود.

خوانده شده فصل کامل مکاشفه 1