کتاب عهد عتیق

عهد جدید

مَرقُس 9:5-14 هزارۀ نو (NMV)

5. پطرس به عیسی گفت: «استاد، بودن ما در اینجا نیکوست. پس بگذار سه سرپناه بسازیم، یکی برای تو، یکی برای موسی و یکی هم برای ایلیا.»

6. پطرس نمی‌دانست چه بگوید، زیرا سخت ترسیده بودند.

7. آنگاه ابری آنها را در بر گرفت و ندایی از ابر در رسید که، «این است پسر محبوبم، به او گوش فرا دهید.»

8. به‌ناگاه، چون به اطراف نگریستند، هیچ‌کس دیگر را نزد خود ندیدند، جز عیسی و بس.

9. هنگامی که از کوه فرود می‌آمدند، عیسی به ایشان فرمان داد که آنچه دیده‌اند برای کسی بازگو نکنند تا زمانی که پسر انسان از مردگان برخیزد.

10. آنان این ماجرا را بین خود نگاه داشتند، امّا از یکدیگر می‌پرسیدند که ’برخاستن از مردگان‘ چیست.

11. آنگاه از عیسی پرسیدند: «چرا علمای دین می‌گویند نخست باید ایلیا بیاید؟»

12. عیسی پاسخ داد: «البته که نخست ایلیا می‌آید تا همه چیز را اصلاح کند. امّا چرا در مورد پسر انسان نوشته شده است که باید رنج بسیار کشد و تحقیر شود؟

13. به‌علاوه، من به شما می‌گویم که ایلیا، همان‌گونه که دربارۀ او نوشته شده است، آمد و آنان هرآنچه خواستند با وی کردند.»

14. چون نزد دیگر شاگردان رسیدند، دیدند گروهی بی‌شمار گردشان ایستاده‌اند و علمای دین نیز با ایشان مباحثه می‌کنند.

خوانده شده فصل کامل مَرقُس 9