کتاب عهد عتیق

عهد جدید

مَرقُس 14:21-37 هزارۀ نو (NMV)

21. پسر انسان همان‌گونه که دربارۀ او نوشته شده، خواهد رفت، امّا وای بر آن کس که پسر انسان را تسلیم دشمن می‌کند. بهتر آن می‌بود که هرگز زاده نمی‌شد.»

22. هنوز مشغول خوردن بودند که عیسی نان را برگرفت و پس از شکرگزاری، پاره کرد و به شاگردان داد و فرمود: «بگیرید، این است بدن من.»

23. سپس جام را برگرفت و پس از شکرگزاری، به آنها داد و همه از آن نوشیدند.

24. و بدیشان گفت: «این است خون من برای عهد [جدید] که به‌خاطر بسیاری ریخته می‌شود.

25. آمین، به شما می‌گویم که از محصول مو دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را در پادشاهی خدا، تازه بنوشم.»

26. آنگاه پس از خواندن سرودی، به سمت کوه زیتون به راه افتادند.

27. عیسی به آنان گفت: «همۀ شما خواهید لغزید زیرا نوشته شده،«”شبان را خواهم زدو گوسفندان پراکنده خواهند شد.“

28. امّا پس از آنکه برخاستم، پیش از شما به جلیل خواهم رفت.»

29. پطرس به او گفت: «حتی اگر همه بلغزند، من هرگز نخواهم لغزید.»

30. عیسی به او گفت: «آمین، به تو می‌گویم که امروز، آری همین امشب، پیش از آنکه خروس دو بار بانگ زند، سه بار مرا انکار خواهی کرد!»

31. امّا پطرس با تأکید بسیار گفت: «اگر لازم باشد با تو بمیرم، انکارت نخواهم کرد.» سایر شاگردان نیز چنین گفتند.

32. آنگاه به مکانی به نام جِتْسیمانی رفتند و در آنجا عیسی به شاگردان خود گفت: «در اینجا بنشینید، تا من دعا کنم.»

33. سپس پطرس و یعقوب و یوحنا را با خود برد و پریشان و مضطرب شده، بدیشان گفت:

34. «از فرط اندوه، به حال مرگ افتاده‌ام. در اینجا بمانید و بیدار باشید.»

35. سپس قدری پیش رفته، بر خاک افتاد و دعا کرد که اگر ممکن باشد آن ساعت از او بگذرد.

36. او چنین گفت: «اَبّا، پدر، همه چیز برای تو ممکن است. این جام را از من دور کن، امّا نه به خواست من بلکه به ارادۀ تو.»

37. چون بازگشت، آنان را در خواب یافت. پس به پطرس گفت: «شَمعون، خوابیده‌ای؟ آیا نمی‌توانستی ساعتی بیدار بمانی؟

خوانده شده فصل کامل مَرقُس 14