کتاب عهد عتیق

عهد جدید

مَتّی 20:12-21 هزارۀ نو (NMV)

12. ”اینان که آخر آمدند فقط یک ساعت کار کردند و تو آنان را با ما که تمام روز زیر آفتاب سوزان زحمت کشیدیم، برابر ساختی!“

13. او رو به یکی از آنان کرد و گفت: ”ای دوست، من به تو ظلمی نکرده‌ام. مگر قرار ما یک دینار نبود؟

14. پس حق خود را بگیر و برو! من می‌خواهم به این آخری مانند تو مزد دهم.

15. آیا حق ندارم با پول خود آنچه می‌خواهم بکنم؟ آیا چشم دیدن سخاوت مرا نداری؟“

16. پس، آخرینها اوّلین خواهند شد و اوّلینها آخرین!»

17. هنگامی که عیسی به سوی اورشلیم می‌رفت، در راه، دوازده شاگرد خود را به کناری برد و به ایشان گفت:

18. «اینک به اورشلیم می‌رویم. در آنجا پسر انسان را به سران کاهنان و علمای دین تسلیم خواهند کرد. آنها او را به مرگ محکوم خواهند نمود

19. و به اقوام بیگانه خواهند سپرد تا استهزا شود و تازیانه خورَد و بر صلیب شود. امّا در روز سوّم بر خواهد خاست.»

20. آنگاه مادرِ پسران زِبِدی با دو پسرش نزد عیسی آمد و در برابر او زانو زد و از وی درخواست کرد که آرزویش را برآورده سازد.

21. عیسی پرسید: «آرزوی تو چیست؟» گفت: «عطا فرما که این دو پسر من در پادشاهی تو، یکی بر جانب راست و دیگری بر جانب چپ تو بنشینند.»

خوانده شده فصل کامل مَتّی 20