فصول

  1. 1
  2. 2
  3. 3
  4. 4
  5. 5
  6. 6
  7. 7
  8. 8
  9. 9
  10. 10
  11. 11
  12. 12
  13. 13
  14. 14
  15. 15
  16. 16
  17. 17
  18. 18
  19. 19
  20. 20
  21. 21
  22. 22
  23. 23
  24. 24
  25. 25
  26. 26
  27. 27
  28. 28

کتاب عهد عتیق

عهد جدید

مَتّی 19 هزارۀ نو (NMV)

تعلیم دربارۀ ازدواج و طلاق

1. هنگامی که عیسی این سخنان را به پایان رسانید، جلیل را ترک گفت و از آن سوی رود اردن به نواحی یهودیه آمد.

2. جمعیت انبوهی در پی او روانه شدند و او ایشان را در آنجا شفا بخشید.

3. فَریسیان نزدش آمدند تا او را بیازمایند. آنان پرسیدند: «آیا جایز است که مرد زن خود را به هر علتی طلاق دهد؟»

4. عیسی در پاسخ گفت: «مگر نخوانده‌اید که آفرینندۀ جهان در آغاز ”ایشان را مرد و زن آفرید“،

5. و گفت ”از همین رو، مرد پدر و مادر خود را ترک کرده، به زن خویش خواهد پیوست و آن دو یک تن خواهند شد“؟

6. بنابراین، از آن پس دیگر دو نیستند بلکه یک تن می‌باشند. پس آنچه را خدا پیوست، انسان جدا نسازد.»

7. به وی گفتند: «پس چرا موسی امر فرمود که مرد به زن خویش طلاقنامه بدهد و او را رها کند؟»

8. ایشان را گفت: «موسی به سبب سختدلی شما اجازه داد که زن خود را طلاق دهید، امّا در آغاز چنین نبود.

9. به شما می‌گویم، هر که زن خود را به علتی غیر از خیانت در زناشویی طلاق دهد و زنی دیگر اختیار کند، زنا کرده است.»

10. شاگردان به او گفتند: «اگر وضع مرد در قبال زن خود چنین است، پس ازدواج نکردن بهتر است!»

11. عیسی گفت: «همه نمی‌توانند این کلام را بپذیرند، مگر کسانی که به ایشان عطا شده باشد.

12. زیرا بعضی خواجه‌اند، از آن رو که از شکم مادر چنین متولد شده‌اند؛ بعضی دیگر به دست مردم مقطوع‌النسل گشته‌اند؛ و برخی نیز به‌خاطر پادشاهی آسمان از ازدواج چشم می‌پوشند. هر که می‌تواند این را بپذیرد، بگذار چنین کند.»

عیسی و کودکان

13. آنگاه مردم کودکان را نزد عیسی آوردند تا بر آنان دست بگذارد و دعا کند. امّا شاگردان مردم را سرزنش کردند.

14. عیسی گفت: «بگذارید کودکان نزد من آیند و ایشان را بازمدارید، زیرا پادشاهی آسمان از آن چنین کسان است.»

15. پس بر آنان دست نهاد و از آنجا رفت.

جوان ثروتمند

16. روزی مردی نزد عیسی آمد و پرسید: «استاد، چه کار نیکویی انجام دهم تا حیات جاویدان داشته باشم؟»

17. پاسخ داد: «چرا دربارۀ کار نیکو از من سؤال می‌کنی؟ تنها یکی هست که نیکوست. اگر می‌خواهی به حیات راه یابی، احکام را به جای آور.»

18. آن مرد پرسید: «کدام احکام را؟» عیسی گفت: «”قتل مکن، زنا مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده،

19. پدر و مادر خود را گرامی‌دار،“ و ”همسایه‌ات را همچون خویشتن محبت نما.“»

20. آن جوان گفت: «همۀ این احکام را به جای آورده‌ام؛ دیگر چه کم دارم؟»

21. عیسی پاسخ داد: «اگر می‌خواهی کامل شوی، برو و آنچه داری بفروش و به فقیران بده که در آسمان گنج خواهی داشت. آنگاه بیا و از من پیروی کن.»

22. جوان چون این را شنید، اندوهگین شد و از آنجا رفت، زیرا ثروت بسیار داشت.

23. آنگاه عیسی به شاگردان خود گفت: «آمین، به شما می‌گویم، راه یافتن ثروتمندان به پادشاهی آسمان بس دشوار است.

24. باز تأکید می‌کنم که گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از راهیابی شخص ثروتمند به پادشاهی خدا.»

25. شاگردان با شنیدن این مطلب بسیار شگفت‌زده شدند و پرسیدند: «پس چه کسی می‌تواند نجات یابد؟»

26. عیسی بدیشان چشم دوخت و گفت: «این برای انسان ناممکن است، امّا برای خدا همه چیز ممکن است.»

27. پطرس گفت: «اینک ما همه چیز را ترک گفته‌ایم و از تو پیروی می‌کنیم. چه چیزی نصیب ما خواهد شد؟»

28. عیسی به ایشان گفت: «آمین، به شما می‌گویم، در جهان نوین، هنگامی که پسر انسان بر تخت شکوهمند خود بنشیند، شما نیز که از من پیروی کرده‌اید، بر دوازده تخت خواهید نشست و بر دوازده قبیلۀ اسرائیل داوری خواهید کرد.

29. و هر که به‌خاطر نام من خانه یا برادر یا خواهر یا پدر یا مادر یا فرزند یا املاک خود را ترک کرده باشد، صد برابر خواهد یافت و حیات جاویدان را به دست خواهد آورد.

30. امّا بسیاری که اوّلین هستند آخرین خواهند شد، و آخرینها اوّلین!