2. امّا چنان جماعت بزرگی او را احاطه کردند که سوار قایقی شد و بنشست، در حالی که مردم در ساحل ایستاده بودند.
3. سپس بسیار چیزها با مَثَلها برایشان بیان کرد. گفت: «روزی برزگری برای بذرافشانی بیرون رفت.
4. چون بذر میپاشید، برخی در راه افتاد و پرندگان آمدند و آنها را خوردند.
5. برخی دیگر بر زمین سنگلاخ افتاد که خاک چندانی نداشت؛ پس زود سبز شد، چرا که خاک کمعمق بود.
6. امّا چون خورشید برآمد، بسوخت و چون ریشه نداشت، خشکید.
7. برخی میان خارها افتاد، و خارها نمو کرده، آنها را خفه کرد.
8. امّا بقیۀ بذرها بر زمین نیکو افتاد و بار آورد: بعضی صد برابر، بعضی شصت و بعضی سی.
9. هر که گوش دارد، بشنود.»
10. آنگاه شاگردان نزد او آمده، پرسیدند: «چرا با این مردم با مَثَلها سخن میگویی؟»