کتاب عهد عتیق

عهد جدید

لوقا 23:42-48 هزارۀ نو (NMV)

42. سپس گفت: «ای عیسی، چون به پادشاهی خود رسیدی، مرا نیز به یاد آور.»

43. عیسی پاسخ داد: «آمین، به تو می‌گویم، امروز با من در فردوس خواهی بود.»

44. حدود ساعت ششم بود که تاریکی تمامی آن سرزمین را فرا گرفت و تا ساعت نهم ادامه یافت،

45. زیرا خورشید از درخشیدن بازایستاده بود. در این هنگام، پردۀ محرابگاه از میان دو پاره شد.

46. آنگاه عیسی به بانگ بلند فریاد برآورد: «ای پدر، روح خود را به دستان تو می‌سپارم.» این را گفت و دَمِ آخر بَرکشید.

47. فرماندۀ سربازان با دیدن این واقعه، خدا را تمجید کرد و گفت: «به‌یقین که این مرد بی‌گناه بود.»

48. مردمی نیز که به تماشا گرد ‌آمده بودند، چون آنچه رخ داد دیدند، در حالیکه بر سینۀ خود می‌کوفتند، آنجا را ترک کردند.

خوانده شده فصل کامل لوقا 23