کتاب عهد عتیق

عهد جدید

لوقا 10:23-31 هزارۀ نو (NMV)

23. سپس در خلوت، رو به شاگردان کرد و گفت: «خوشا به حال چشمانی که آنچه شما می‌بینید، می‌بینند.

24. زیرا به شما می‌گویم بسیاری از انبیا و پادشاهان آرزو داشتند آنچه شما می‌بینید، ببینند و ندیدند، و آنچه شما می‌شنوید، بشنوند و نشنیدند.»

25. روزی یکی از فقیهان برخاست تا با این پرسش، عیسی را بیازماید: «ای استاد، چه کنم تا وارث حیات جاویدان شوم؟»

26. عیسی در جواب گفت: «در تورات چه نوشته است؟ از آن چه می‌فهمی؟»

27. پاسخ داد: «”خداوندْ خدای خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی قوّت و با تمامی فکر خود محبت نما“؛ و ”همسایه‌ات را همچون خویشتن محبت کن.“»

28. عیسی گفت: «پاسخ درست دادی. این را به جای آور که حیات خواهی داشت.»

29. امّا او برای تبرئۀ خود از عیسی پرسید: «ولی همسایۀ من کیست؟»

30. عیسی در پاسخ چنین گفت: «مردی از اورشلیم به اَریحا می‌رفت. در راه به دست راهزنان افتاد. آنها او را لخت کرده، کتک زدند، و نیمه‌جان رهایش کردند و رفتند.

31. از قضا کاهنی از همان راه می‌گذشت. امّا چون چشمش به آن مرد افتاد، راه خود را کج کرد و از سمت دیگر جاده رفت.

خوانده شده فصل کامل لوقا 10